روح

این کلمه در زبان فارسی واژه‌ای بسیار مهم و چندوجهی است که در زمینه‌های مختلف دینی، فلسفی، روانشناسی و ادبی به کار می‌رود و معانی گوناگونی دارد. در ادامه به شرح جامع معنای این کلمه می‌پردازیم:

معنای دینی و فلسفی

در متون دینی و فلسفی، به جوهر غیرمادی و نامرئی انسان گفته می‌شود که عامل حیات، آگاهی و شخصیت فرد است. روح بخش زنده‌کننده جسم و ماندگارترین بخش وجود انسان است که پس از مرگ جسم، به حیات خود ادامه می‌دهد. در دین اسلام، روح مخلوقی است که خداوند به انسان می‌دمد و باعث زنده شدن او می‌شود.

معنای روانشناسی

در روانشناسی، این اصطلاح به مجموعه احساسات، افکار، انگیزه‌ها و روان درونی انسان اشاره دارد. این مفهوم به جنبه‌های ذهنی و عاطفی انسان مربوط است که بر رفتار و شخصیت او تأثیر می‌گذارد. در این دیدگاه، روح نمایانگر آن بخش غیرمادی است که تجربه‌های درونی، خواسته‌ها و حالات روانی فرد را تشکیل می‌دهد.

معنای عام و گسترده

به طور کلی، روح به معنای آن بخش غیرمادی و زنده‌کننده هر موجود زنده است که باعث حیات و فعالیت‌های حیاتی می‌شود. در برخی فرهنگ‌ها، این مفهوم فراتر از انسان است و به موجودات دیگر و حتی اشیاء نسبت داده می‌شود که نمایانگر نیروی حیاتی و انرژی آن‌هاست.

لغت نامه دهخدا

روح. ( ع اِ ) جان. ج، اَرْواح. مؤنث نیز می باشد. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). جان. ( غیاث ) ( ترجمان علامه تهذیب عادل ) ( دهار ). نفس. ( منتهی الارب ). آنچه مایه زندگی نفسهاست. ( از اقرب الموارد ). روان. بوعلی سینا گوید: [ خداوند ] مردم را از گرد آمدن سه چیز آفرید، یکی تن که او را به تازی بدن و جسد خوانند و دیگری جان که او را روح خوانند و سیوم روان که او رانفس خوانند. ( رساله نبض ابوعلی سینا ): 
درم سایه و روح دانایی است 
درم گرد کن تا توانایی است.ابوشکور.ای باده خدایت به من ارزانی دارد
کز تست همه راحت روح و بدن من.منوچهری.هر زمان روح تو لختی از بدن کمتر کند
گویی اندر روح تو منضم همی گردد بدن.منوچهری.خواهی پادشاهی و خواهی جز پادشاهی هر کسی را نفسی است و آن را روح گویند سخت بزرگ و پرمایه. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 100 ). پاک باد روحش در بقا و فنا... ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 309 ). چه برای امام مرحوم القادر بالله - که خدای از وی راضی باد و پاک گرداند روحش را - ستاره ای بود رخشنده. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 310 ).
از روح شریف عز ارواحی 
گرچه به تن از جهان اجسامی.ناصرخسرو.دانی که جز اینجای هست جایش 
روحی که مجرد شده ست از اندام.ناصرخسرو.به چار نفس و سه روح و دو صحن و یک فطرت 
به یک رقیب و دو فرع و سه نوع و چار اسباب.خاقانی.زآن سلاسل آخشیجان یافت روح 
زآن جلاجل اختران بست آسمان.خاقانی.کی ماندم جنابت دنیا که روح را
گر یوسف است دلوکش عصمت من است.خاقانی.کوفته شد سینه مجروح من 
هیچ نماند از من و از روح من.نظامی.عطار روح بود و سنایی دو چشم او
ما از پی سنایی و عطار آمدیم.مولوی.چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم 
روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم.حافظ.- بیروح؛ بیجان و مرده.
- پاک روح؛ پاکروان. پاکدل. پاک جان: و آن پاک روح را بود از عملهای نیکو وخلقهای پسندیده آنچه بلند سازد درجه او را در میان امامان صالح. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310 ).
- روحاً؛ از حیث روح: فلانی روحاًکسل است.
- سبکروح؛ کنایه از مردم بی تکلف و خندان و شکفته و ظریف است. ( از آنندراج ):

فرهنگ معین

(رَ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - بوی خوش. ۲ - نشاط، آسایش. ۳ - مهربانی.
(رُ ) [ ع. ] (اِ. ) روان، جان.، ~ کسی خبر نداشتن مطلقاً بی اطلاع بودن.

فرهنگ عمید

۱. آسایش، نشاط و سرزندگی.
۲. شراب.
۱. جان، روان، مایۀحیات.
۲. امر و فرمان خدا، وحی.
۳. = جبرئیل
* روح اعظم: [قدیمی] = جبرئیل

فرهنگ فارسی

نسیم خوش آیند، بوی وش، فرح، آسایش، رحمت، مهربان، جان، روان، وحی وامروفرمان خدا
( اسم ) ۱ - روان جان. توضیح: فلاسفه قایل به سه امر شدهاند: قلب روح بخاری و نفس یا روح مجرد. روح بخاری مرکب نفس است که منشائ ادراکات کلیه و تعقلات است و ذاتا مجرد است و بدین ترتیب روح حیوانی برزخ میان قلب و نفس ناطقه است و واسطه در تعلق نفس ناطقه به ابدان است و در مقام تعریف آنها گویند: روح حیوانی عبارت از بخار لطیف شفافی است که منبع آن تجویف چپ قلب است و واسطه در تدبیر نفس است و روح انسانی امری لطیف است که مستند عالمیت و مدرکیت انسانیت و راکب و متعلق بروح حیوانی میباشد. یا روح اعظم امر اعلای حق عقل اول. یا روح الهی ( تصوف ) نفس ناطقه. یا روح نفسانی روح حیوانی. ۲ - ( تصوف ) القا آتی است که از عالم غیب بوجهی مخصوص بقلب میرسد ( تاریخ تصوف غنی ۳. ) ۶۴۷ - امر الهی وحی. ۴ - فرشته ملک جمع ارواح. یا روح مکرم جبرئیل. ۵ - پردهایست از موسیقی روح راح.
ابن یسار یا یسار بن روح نام یکی از صاحبه است.

دانشنامه عمومی

روح (ترانه بیانسه). «روح» ( انگلیسی: Spirit ) ترانه ای از خواننده آمریکایی بیانسه برای آلبوم موسیقی متن فیلم شیرشاه و آلبوم همراه شیرشاه: د گیفت است. این ترانه در ۱۰ ژوئیه ۲۰۱۹ از طریق والت دیزنی رکوردز منتشر شد. این ترانه در جایگاه ۹۸ در جدول ۱۰۰تای داغ بیلبورد ایالات متحده قرار گرفت.
روح (ترانه جیمی لی کریویتس). «روح» تک آهنگی از هنرمند اهل آلمان جیمی - لی کریویتس است که در سال ۲۰۱۵ میلادی منتشر شد. این ترانه نماینده آلمان در مسابقه آواز یوروویژن ۲۰۱۶ بود.
روح (ترانه هالزی). «روح» اولین تک آهنگ خواننده و ترانه سرای آمریکایی هالزی از اولین آلبوم استودیویی او، سرزمین بد ( ۲۰۱۵ ) است.
روح (فیلم ۲۰۰۰). روح ( پرتغالی: O Fantasma ) یک فیلم اروتیک درام پرتغالی است که در سال ۲۰۰۰ منتشر شد.
این فیلم در پنجاه و هفتمین دورهٔ جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد و برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلم بلند در «جشنواره فیلم های لزبین و گِی نیویورک» شد.
روح (فیلم ۲۰۰۳). روح ( به هندی: Bhoot ) فیلمی ترسناک و دلهره آور هندی محصول سال ۲۰۰۳ و به کارگردانی رام گوپال وارما است. در این فیلم بازیگرانی همچون اجی دیوگن، اورمیلا ماتوندکار، فردین خان، ریکا، نانا پاتیکار، سیما بیسواس، ویکتور بنرجی ایفای نقش کرده اند.
روح (فیلم ۲۰۰۸). روح ( به انگلیسی: The Spirit ) فیلمی است محصول سال ۲۰۰۸ و به کارگردانی فرانک میلر است. در این فیلم بازیگرانی همچون گابریل مچ، اوا مندس، سارا پلسون، دن لاریا، ساموئل ال. جکسون، پاز وگا، اسکارلت جوهانسون، جانی سیمونز، استانا کاتیک، لوئیس لومباردی، جایمی کینگ، اریک بالفور ایفای نقش کرده اند.
فیلم روح در ایالات متحده در تاریخ ۲۵ دسامبر ۲۰۰۸ پخش و در ۱۴ آوریل ۲۰۰۹ بر روی دی وی دی و بلو - ری منتشر شد.
روح (فیلم ۲۰۱۳). «روح» ( انگلیسی: Soul ( 2013 film ) ) فیلمی در ژانر ترسناک است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد.
روح (فیلم ۲۰۱۳ هندی). روح ( به هندی: Aatma ) فیلمی هندی محصول سال ۲۰۱۳ و به کارگردانی سوپام ورما است. در این فیلم بازیگرانی همچون بیپاشا باسو، نوازالدین صدیقی، شرناز پاتل، جایدیپ اهلاوات و دارشان جاریوالا ایفای نقش کرده اند.
روح (فیلم ۲۰۱۵). روح ( به تامیلی: Vedalam ) فیلمی محصول سال ۲۰۱۵ و به کارگردانی سیوا است. در این فیلم بازیگرانی همچون آجیت کومار، شروتی حسن، لاکشمی منون، راهول دو، کبیر دوهان سینگ ایفای نقش کرده اند.
روح (فیلم ۲۰۲۰). روح ( به انگلیسی: Soul ) یک پویانمایی رایانه ای در ژانر ماجراجویی، فانتزی و کمدی–درام به کارگردانی پیت داکتر ساختهٔ پیکسار است که توسط والت دیزنی پیکچرز در سال ۲۰۲۰ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به جیمی فاکس و تینا فی اشاره کرد.
انیمیشن روح، ابتدا در جشنواره فیلم لندن در ۱۱ اکتبر اکران شد. ابتدا قرار بود برای اکران سینمایی در نظر گرفته شود اما به دلیل شیوع ویروس کروناویروس به صورت دیجیتالی در دیزنی پلاس منتشر شد. انیمیشن، داستان، صداپیشگی و موسیقی اثر مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. این انیمیشن در نود و سومین دوره جوایز اسکار، برنده جایزه اسکار بهترین فیلم پویانمایی و موسیقی متن فیلم شد.
داستان فیلم پویانمایی روح، دربارهٔ جو گاردنر، آموزگار نوازندگی یک گروه موسیقی در دبیرستان است. جو که همیشه سودای اجرای موسیقی جاز بر صحنه را در سر می پرورانده، با تحت تأثیر قرار دادن دیگر موسیقی دانان جاز، در یک تمرین آزاد در هالف نوت کلاب، این فرصت نصیبش می شود و خود را برای دست یافتن به آرزوهایش آماده می کند. اما در ادامه حادثه ای باعث می شود که روح گاردنر از بدنش جدا شود و به سمینار «خود» منتقل شود. مرکزی که در آن روح ها رشد می کنند و پیش از انتقال به کالبد نوزادان تازه متولد شده، شور و اشتیاق برای زندگی پیدا می کنند! گاردنر برای بازگشت به زمین باید بر روی ۲۲ ( یکی از روح های سمینار خود ) کار کند. غافل از اینکه ۲۲، پس از سال ها ماندن در آنجا، دیدش نسبت به زندگی عوض شده و درکی از مفاهیم زندگی ندارد! این در حالی است که جو تنها راه نجات خود را تحول ۲۲ می داند…
• نود و سومین دوره جوایز اسکار
• هفتاد و هشتمین مراسم گلدن گلوب

دانشنامه آزاد فارسی

به معنای مبدأ حیات و مایۀ زندگی (= جان) و نیز امر غیرمادی و مجردی که نامیراست (= روان یا نفس). متکلمان مسیحی، انسان را مرکب از جسم، نفس و روح دانسته اند و روح را آن بخش از وجود شمرده اند که بیش از دو بخش دیگر در حیطۀ تصرف الهی است و پس از مرگ زنده است. متفکران مسیحی جدید، روح انسان را همانا روان او یا منِ حقیقی اش به شمار آورده اند. در الهیات مسیحی، شخص سوم تثلیث، روح قدسی یا روح القُدُس است. در علم الارواح یا اسپیریتیسم ادعا می شود که با ارواح مردگان ارتباط برقرار می کنند (← احضار_ارواح). در اعتقاد چینی های پیرو دین بودا یا دین دائو یا تائو، ارواح مردگان و خاصه نیاکان در دنیای زندگان حی و حاضرند و باید آن ها را خشنود نگه داشت و با آن ها رایزنی کرد.
در فلسفۀ اسلامی. چیزی است که عقل و حیات از آن نشأت می گیرد و مترادف با نفس ناطقه است. گاه از لفظ روح، معانی دیگری نیز مراد می شود و از این رو گاه جهت تفکیک این معانی، برای نفس ناطقه اصطلاح «روح انسانی» استعمال می شود. فلاسفۀ اسلامی در انسان وجود سه روح را تشخیص داده اند: ۱. روح نباتی، به مثابۀ وجه اشتراک انسان، حیوان و نباتات، که به واسطۀ آن موجود زنده قادر به رشد و نمو است؛ ۲. روح حیوانی، به مثابۀ وجه اشتراک انسان و حیوان، که بسان بخار لطیفی در جزء جزء بدن سر می کشد و مایۀ حیات حیوانی و حرکت است؛ ۳. روح انسانی، به مثابۀ وجه امتیاز انسان از نباتات و حیوانات که چیستی و بنیاد آن مجهول است و انسان به واسطۀ آن قادر به ادراک معانی و دریافت کلیات است. وجود سه روح در انسان به معنای وجود سه روح جداگانه در کنار هم نیست بلکه دراصل، حقیقت واحد مجردی است که همه فعالیت های غریزی اعم از نباتی و حیوانی و نیز فعالیت های انسانی توسط آن تدبیر و اداره می شود و روح های سه گانه در واقع سه مرتبه از مراتب نفس آدمی است. حکمای اسلامی در این باره گفته اند: النفسُ فی وحدتِها کلُّ القُوی یعنی نفس آدمی در عین وحدت واجد همۀ قواست. در اثبات تجرد نفس فلاسفه اسلامی ادلۀ چندی ارائه کرده اند که از آن جمله می توان به ادله ابن سینا در این زمینه اشاره کرد. ملاصدرا با بهره گیری از برخی روایات و چگونگی نگرش اهل عرفان به روح، قائل به تمایز روح و نفس شده است و روح را به انسان های کامل اختصاص داده و سایر افراد بشری را دارای نفس می داند. از این دیدگاه انسانی که به ملکوت راه نیافته و به جبروت نرسیده فاقد روح است.
در قرآن. واژه روح در بسیاری از آیات قرآن تکرار شده اما در همۀ آن ها به یک معنی به کار نرفته است. معانی گوناگون این کلمه در آیات مختلف، با توجه به آن چه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان (ذیل آیه ۸۵ سوره اسری) بیان کرده است، به این شرح است: ۱. در آیات قدر، ۴؛ نباء، ۳۸؛ معارج، ۴ منظور از روح غیر از روح انسانی و غیر از ملائکه است. ۲. با توجه به آیات بقره، ۹۷؛ شعرا، ۱۹۵؛ و نحل، ۱۰۲ جبرئیل آورندۀ روح و روح حامل قرآن است. ۳. در آیات سجده، ۹؛ حجر، ۱۲؛ ص، ۷۲ به معنای روح انسانی است که در عموم آدمیان دمیده می شود. ۳. در مجادله، ۷ به معنای حقیقتی است که با مؤمنین است و خداوند به وسیلۀ او آن ها را تأیید می کند. ۴. در نَحل، ۲؛ بقره، ۸۷؛ شوری، ۵۲ حقیقتی است که پیامبران با وی در تماس اند. ۵. گاهی نیز به معنای حقیقتی است که در حیوانات و نباتات وجود دارد و مایۀ زندگی آن هاست. بنابراین روح دارای مراتب مختلف است. در اسری، ۸۵ خداوند در پاسخ به سئوالی که از چیستی روح از پیامبر (ص) می شد، آن را «امر پروردگار» می داند یعنی آن را از سنخ عالم امر و ملکوت می داند و اظهار می دارد که دانش آدمیان دربارۀ آن اندکی از بسیار است، زیرا روح موقعیتی در جهان هستی دارد و آثار و خواصی در این عالم بروز می دهد که بسیار بدیع است و آدمیان از آن بی خبرند. نیز ← نفس

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] روح آفریده ای از عالم غیب است که از آن در بابهایی نظیر طهارت، صلات، تجارت، صید و ذباحه و دیات سخن گفته اند.
روح پدیده ای از عالم بالا و غیب است که حیات بخش پدیده های عالم ماده و پایین (دنیا) می باشد.
روح در قرآن
برای روشن شدن مطلب، در این مقاله به دو بحث به صورت خلاصه پرداخته می شود:۱. معنی روح و کاربردهای آن در قرآن۲. معنی «از امر خدا بودن روح»الف) معنی روح و کاربرد های آن در قرآن: روح از نظر لغت به معنی «نفس» و «دویدن» است بعضی تصریح کرده اند، که روح و ریح (باد) از یک معنی گرفته شده است، و اگر روح انسانی که گوهر مستقل مجردی است به این نام نامیده شده بدان جهت است که از نظر تحرک و حیات آفرینی، و ناپیدا بودن همچون نفس و باد است اما موارد استعمال آن در قرآن متعدد است که به برخی از آنها اشاره می شود:۱. روح مقدسی که پیامبران را در انجام رسالتشان یاری و تقویت می کرده. ۲. نیروی معنوی که مؤمنان را یاری و تقویت می کند «ایدهم بروح منه» ۳. فرشته مخصوص وحی. ۴. فرشته بزرگی از فرشتگان و یا مخلوقی برتر. ۵. وحی آسمانی. ۶. روح انسانی «ونفخت فیه من روحی» همین روح عظیمی است که ما را از حیوانات جدا می سازد و برترین شرف، است و تمام قدرت و فعالیت ما از آن سرچشمه می گیرد، و به کمک آن اسرار علوم را می شکافیم، و به اعماق موجودات راه می یابیم. ب: معنی از امر خدا بودن روح: خداوند در قرآن در چهار مورد با تعبیرات مختلف فرموده «که روح از امر خداست» که متن کامل یکی از آیات چنین است «و یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا» از تو درباره «روح» سؤال می کنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است، و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است؟ اکنون از دو طریق، به بررسی آیه مذکور و مانند آن می پردازیم:
← دیدگاه روایات
شرط نجاست مردار خروج روح از تمامی بدن است و اگر از بعض بدن خارج شود، بدن نجس نمی گردد. البته در اینکه بدن انسان به مجرد خروج روح از آن نجس می شود یا پس از سرد شدن، اختلاف است. اعضای بی جان مردار حیوان غیر نجس العین و نیز انسان میت مانند مو و ناخن نجس نمی باشد. آنچه از بدن انسان یا حیوان با مرگ نجس می شود، درصورت قطع و جدا شدن از بدن انسان یا حیوان زنده نیز نجس است. جنینی که قبل از دمیده شدن روح در آن سقط شود نجس است. همچنین است جوجه درون تخم؛ هرچند برخی در نجاست آنها اشکال کرده و احتیاط واجب را در اجتناب از آنها دانسته اند. مستحب است محتضری را که سخت جان می دهد در صورتی که اذیت نشود به مکانی که نماز می گزارده انتقال دهند. جنینی که قبل از دمیده شدن روح در آن سقط شده است بدون غسل و کفن در پارچه ای پیچیده و دفن می شود؛ امّا اگر روح در آن دمیده شده باشد، غسل داده می شود. در اینکه تکفین نیز واجب است یا تنها در پارچه ای پیچیده، دفن می گردد، اختلاف است؛ لیکن نماز بر او خوانده نمی شود. 
[ویکی اهل البیت] «رُوح» به معنی جان، روان، خود، مایه یا زبده هر چیز است. جمع آن ارواح و مؤنث است.
ابوعلی سینا گوید: خداوند مردم را از گرد آمدن سه چیز آفرید: یکی تن که او را به عربی بدن یا جسد خوانند و دیگری جان که او را «روح» خوانند و سوم روان که او را «نفس» خوانند.
آری در زبان فارسی چنانکه ابن سینا گفت هر یک از این دو را نامی است که یکی را جان و دیگری را روان نامند، ولی در عربی تنها «روح» است که نخستین را روح حیوانی گویند و دوم را روح انسانی یا نفس ناطقه خوانند وآن همان است که هر کس آن را «من» یا «خودم» تعبیر می کند وآن خود انسان است و روح حیوانی که حیات حیوانی بدان است از متعلقات واز لوازم بقاء او در این نشأه می باشد، مانند بدن واعضاء آن.
و این روح به فنای جسد فانی نگردد وآن جوهر است نه عرض و اهل تحقیق براینند که نحوه تعلق آن به بدن به گونه جزئیت و حلول نباشد، بلکه نحوه تعلق آن به صورت تدبیر و تصرف است، یعنی همراه جسد است که آن را اداره می کند و در آن تصرف می نماید و اکثر متکلمین امامیه مانند شیخ مفید و بنی نوبخت و محقق طوسی و علامه و از اشاعره مانند راغب اصفهانی وابوحامد غزالی بر این عقیده اند.
جرجانی در «تعریفات» خود گفته: «الروح الانسانی هی اللطیفة العالمه المدرکة من الانسان، الراکبة علی الروح الحیوانی، نازل من عالم الامر، تعجز العقول عن ادراک کنهه، و تلک الروح قد تکون مجردة و قد تکون منطبقة فی البدن» (روان آدمی همان نفس ناطقه داننده یابنده ای است که بر روح حیوانی سوار و از جهان «امر» فرود آمده است، خردها از درک حقیقت آن ناتوان می باشند، وآن، گاه مجرد بوده و گاه با بدن همراه باشد.
[ویکی الکتاب] معنی رُّوحَ: چیزی که مایه حیات و زندگی است، البته حیاتی که ملاک شعور و اراده باشد (در عبارتهایی نظیر "ینزل الملائکه بالروح من امره علی من یشاء من عباده " منظور موجودی غیر از ملائکه است که واسطه نزول برخی فیوضات الهی بر انبیاء و پیامبران است)
معنی رَّوْحِ: نفس - نفس خوش (هر جا استعمال شود کنایه است از راحتی، که ضد تعب و خستگی است، و وجه این کنایه این است که شدت و بیچارگی و بسته شدن راه نجات در نظر انسان نوعی اختناق و خفگی تصور میشود، همچنانکه مقابل آن یعنی نجات یافتن به فراخنای فرج و پیروزی و عافیت...
معنی یَتَوَفَّاکُم: جان شما را می گیرد -روح شما را میگیرد (ازمصدر توفی به معنای رساندن حق به صاحب آن است، البته رساندن بطور کامل و چون به هنگام قبض روح نیز روح که در اصل همه چیز انسان محسوب می شود گرفته می شود، این کلمه به کار گرفته می شود )
معنی یُتَوَفَّوْنَ: میرانده می شوند- به تمام وکمال قبض روح می شوند (ازمصدر توفی به معنای رساندن حق به صاحب آن است، البته رساندن بطور کامل و چون به هنگام قبض روح نیز روح که در اصل همه چیز انسان محسوب می شود گرفته می شود، این کلمه به کار گرفته می شود )
معنی تَتَوَفَّاهُمُ: جان آن ها را می گیرد -روحشان را می گیرد(ازمصدر توفی به معنای رساندن حق به صاحب آن است، البته رساندن بطور کامل و چون به هنگام قبض روح نیز روح که در اصل همه چیز انسان محسوب می شود گرفته می شود، این کلمه به کار گرفته می شود )
معنی یَتَوَفَّاهُنَّ: جان آن زنان را می گیرد(ازمصدر توفی به معنای رساندن حق به صاحب آن است، البته رساندن بطور کامل و چون به هنگام قبض روح نیز روح که در اصل همه چیز انسان محسوب می شود گرفته می شود، این کلمه به کار گرفته می شود )
معنی یَتَوَفَّوْنَهُمْ: آنان را بمیرانند - جان آنها را بستانند(ازمصدر توفی به معنای رساندن حق به صاحب آن است، البته رساندن بطور کامل و چون به هنگام قبض روح نیز روح که در اصل همه چیز انسان محسوب می شود گرفته می شود، این کلمه به کار گرفته می شود )
معنی یُتَوَفَّیٰ: میرانده می شود(ازمصدر توفی به معنای رساندن حق به صاحب آن است، البته رساندن بطور کامل و چون به هنگام قبض روح نیز روح که در اصل همه چیز انسان محسوب می شود گرفته می شود، این کلمه به کار گرفته می شود )
معنی یَتَوَفَّی: می میراند (ازمصدر توفی به معنای رساندن حق به صاحب آن است، البته رساندن بطور کامل و چون به هنگام قبض روح نیز روح که در اصل همه چیز انسان محسوب می شود گرفته می شود، این کلمه به کار گرفته می شود )
معنی رُوحَنَا: روح ما (منظور از روح یا چیزی که مایه حیات و زندگی است، البته حیاتی که ملاک شعور و اراده باشد و یا در عبارتهایی نظیر "ینزل الملائکه بالروح من امره علی من یشاء من عباده " منظور موجودی غیر از ملائکه است که واسطه نزول برخی فیوضات الهی بر انبیاء و پیامبر...
معنی رُّوحِهِ: روح او (منظور از روح یا چیزی که مایه حیات و زندگی است، البته حیاتی که ملاک شعور و اراده باشد و یا در عبارتهایی نظیر "ینزل الملائکه بالروح من امره علی من یشاء من عباده " منظور موجودی غیر از ملائکه است که واسطه نزول برخی فیوضات الهی بر انبیاء و پیامبر...
تکرار در قرآن: ۵۷(بار)
[ویکی فقه] روح (علم کلام). متکلمان روح را، در برخی از کاربردهایش در قرآن، مترادف با نفس می دانند، به معنای چیزی که سبب حیات است. و برخی از متکلمان قدیم روح را غیر از نفس می دانستند.
بیشتر متکلمان نیز میان نفس و روح تفکیکی قائل نمی شوند و هریک را به جای دیگری و در یک معنای واحد به کار می برند. 
تفاوت میان روح و نفس
با وجود این، از میان قدما جعفر بن حرب، ابوالهُذَیل علّاف و قاضی باقلانی روح را غیر از نفس می دانستند. از متأخران نیز غزالی و فخررازی برای هریک از دو اصطلاح روح و نفس، دو معنا ذکر کرده اند که در آن ها گاه روح و نفس مغایرند و گاه مترادف. خواجه نصیرالدین طوسی تفاوت نهادن میان نفس و روح را به فلاسفه نسبت داده است. نفس، بنابر قول فلاسفه، جوهری بسیط و مجرد است که به بدن تعلق گرفته و روح، جسمی مرکّب از بخار و دُخانی است که از خون محصور در رگ ها برآمده است. 
روح و نفس از دیدگاه متکلمان متقدم
متکلمان متقدم، از معتزله و اشاعره و شیعه، به نفس و روح فصل مستقلی اختصاص نداده اند. آنان آرای خود را در باب روح در ذیل بحث از حیات و ارتباط یا عدم ارتباط آن با روح و نیز در بحث از حقیقت انسان و تعیین آن چیزی که از آن به «أنا» یا «من» تعبیر می شود، مطرح کرده اند. 
[ویکی فقه] روح (قرآن). یکی از اسامی و صفات قرآن، روح (قرآن) است.
« روح » به معنای نفس، روان و جوهر مجرد مقابل جسم است. «روح» به معنای نفس ناطقه انسانی ورای جسم و جسمانی و فوق طبیعت مادی است و به قول شیخ الرئیس، روح بخاری را جان گویند و نفس ناطقه را روان گویند. روح بخاری، مادی و روح انسانی (نفس ناطقه) مجرد است. قرآن مجموعا ۲۱ بار کلمه روح را در معانی فرشته، فرشته مخصوص، روح و روان، شریعت و دین و قرآن به کار برده است.
نمونه قرآنی
«روح» در آیات ذیل با اندکی بحث و تامل به معنای قرآن است:۱. (وکذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدری ما الکتاب ولا الایمان ولکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا…). مفسران درباره منظور از «روح» در آیه بر دو قول اتفاق کرده اند:الف) قول غالب که می گویند منظور از روح، قرآن است که مایه حیات دل ها و زندگی جان ها است.راغب می گوید: قرآن در (وکذلک اوحینا الیک روحا…) «روح»، نامیده شده است؛ زیرا قرآن سبب حیات اخروی است.ب) منظور از روح، « روح القدس » یا فرشته ای است که حتی از جبرئیل و میکائیل برتر بوده و همواره پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلّم را همراهی و یاری می کرده است.۲. (ینزل الملآئکة بالروح من امره علی من یشاء من عباده). ظاهرا منظور از روح در این آیه «قرآن»، « وحی » و « نبوت » است که مایه حیات و زندگی انسان ها به شمار می آیند. 

جملاتی از کلمه روح

فاش از کفم ار کشیده دامن بودی چون روح مرا نهفته در تن بودی
گر بود با عمر زینت، عمر ما را زینتی ور بود با روح زیور، روح ما را زیوری
سایلی پرسید ازین شوریده حال در بیان روح ونفس و دل،سؤال