سال

سال به عنوان واحدی از زمان، بر اساس وقوع دو رویداد در حرکت زمین به دور خورشید تعریف می‌شود. در برخی موارد، این مفهوم گسترش یافته و این واژه برای اشاره به مدت زمان گردش سیاره‌های دیگر به دور خورشید نیز به کار می‌رود. معمولاً به خورشیدی اشاره می‌شود. گاه‌شماری قمری بر اساس قمری که شامل ۱۲ ماه قمری است، بیش از ۱۰ روز از سال خورشیدی کوتاه‌تر می‌باشد. اعتدالی، فاصله زمانی بین دو عبور متوالی زمین از نقطه اعتدال بهاری است. مدت زمان هر واحد زمان اعتدالی به دلیل تأثیرات نجومی متغیر است و این مدت زمان مبنای آغاز سال در گاه‌شماری هجری خورشیدی قرار می‌گیرد. میانگین اعتدالی متوسط نیز مبنای واحد سال تقویمی در تمامی گاه‌شماری‌های خورشیدی است. مدت زمان اعتدالی متوسط برابر با ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۵.۹۷۵۴۵۶ ثانیه، یا به عبارتی ۳۶۵.۲۴۲۱۹۸۷۹ روز است.

فرهنگ معین

[ په. ] (اِ. ) ۱ - مدت زمان گردش زمین به دور خورشید که برابر است با ۱۲ ماه یا ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه. ۲ - سن، عمر. ۳ - زمانه. ۴ - تاریخ.، ~ هجری شمسی سال ایرانی که از اول فروردین شروع می شود.، ~ قمری سال قمری اسلامی که از اول م
[ فر. ] (اِ. ) اطاق بزرگ، تالار.

فرهنگ عمید

۱. واحد اندازه گیری زمان که براساس مدت حرکت زمین به دور خورشید اندازه گیری می شود و در تقویم شمسی (از اول فروردین تا آخر اسفند ) برابر با ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۵ ثانیه می باشد: به یک ماه بالا گرفت آن نهال / فزون زآنکه دیگر درختان به سال (عنصری: ۳۵۸ ).
۲. واحد اندازه گیری طول عمر کسی یا چیزی: چند سال پیش به دنیا آمد؟.
۳. پایۀ تحصیلی، کلاس: سال پنجم دبستان.
۴. طول عمر، سِن: به بالا و سالِ سیاوُش بُدند / خردمند و بیدار و خامُش بُدند (فردوسی: ۲/۲۴۲ ).
۵. تاریخ.
۶. [عامیانه، مجاز] سالگرد فوت.
۷. [عامیانه، مجاز] مراسم سالگرد فوت.
* سال شمسی: (نجوم ) مدت یک دور حرکت زمین به دور خورشید.
* سال کبیسه: (نجوم ) سالی که در آن اسفند سی روز است و هر چهار سال یک بار اتفاق می افتد.
* سال قمری: (نجوم ) دوازده دور ماه در بیست وهشت منزل واقع در منطقةالبروج و یا نقاط نزدیک آن.
* سال نوری: (نجوم ) واحد اندازه گیری طول، برابر با مسافتی که نور در مدت یک سال طی می کند، معادل ۱۰۱۲×۹۴۶
* سال و ماه: ‹سال ومه› سال تا سال، همۀ ماه ها و سال ها، همواره، همیشه.
* سال هجری قمری: سال عربی از اول محرّم تا آخر ذی حجه، برابر با ۳۵۴ روز.

فرهنگ فارسی

( اسم ) اطاق بزرگ تالار. توضیح: احتراز از این کلمه بیگانه اولی است.
از بلاد و نواحی قدیم هند وسطی است

دانشنامه آزاد فارسی

سال (year)
یکای اندازه گیری زمان، براساس دورۀ تناوب مداری زمین به دور خورشید. سال اعتدالی(سال خورشیدییا شمسی) از یک اعتدال بهاری تا اعتدال بهاریبعد،۳۶۵.۲۴۲۲ روز یا تقریباً ۳۶۵ و یک چهارم روز طول می کشد. سال اعتدالی موجب پدیدارشدن فصل هاست و دوره ای است که سال تقویمی بر پایۀ آن استوار است. طی هر چهار سال، چهار تا یک چهارم روز با هم جمع می شوند و یک روز به سال اضافه می شود و سال کبیسهپدید می آید. دورۀ مداری یا سال در عُطارِدفقط ۸۸ روز زمینی طول می کشد و یک سال مریخ۲۳ ماه است. سال نجومیمدت زمانی است که زمین یک دور مدار را، نسبت به ستاره های ثابت طی می کند و۳۶۵.۲۶ روز، حدود بیست دقیقه بیشتر از سال اعتدالی، طول می کشد. این اختلاف زمان بر اثر حرکت تقدیمیرُخ می دهد که موقعیت اعتدالینرا به کندی جابه جا می کند. سال غیرعادی (آنومالی)مدت زمانی است که هر سیاره یک دور حرکت انتقالی اش، از حضیض خورشیدیبه حضیض خورشیدی بعدی را طی می کند؛ برای زمین این دوره بر اثر کشش گرانشی سایر سیاره ها حدود پنج دقیقه طولانی تر از سال نجومی است. سال تقویمیشامل ۳۶۵ روز، با یک روز اضافه در انتهای اسفند هر سال کبیسه است. دو نوع سال خورشیدی یا شمسی با دو مبدأ مختلف امروزه در جهان به کار می رود، سال شمسی میلادی که مبدأ آن تولد حضرت مسیح است و سال شمسی هجری که مبدأ آن هجرت حضرت محمد (ص) از مکه به مدینه است. سال به مفهوم دیگر هم به کار می رود، و آن مدت زمانی است که ماه دوازده بار به دور زمین می گردد، این مدت برابر با۳۵۴.۳۶ شبانه روز شمسی است. این سال با مبدأ هجرت نبوی به سال هجری قمری مشهور است و تقریباً یازده روز از سال خورشیدی کوتاه تر است.

ویکی واژه

واحد اندازه‌گیری زمان معادل سیصدوشصت‌و‌پنج شبانه روز و حدود پنج ساعت و چهل‌ونُه دقیقه در سال شمسی یا معادل سیصدوپنجاه‌وچهار روز در سال قمری. سال به زبان معیار باستان به دو معنی بوده که در ساختار جمله تفهیم می‌شده؛ نخست انداختن مثل انداختن سطل آب به چاه برای کشیدن آب جهت استفاده. و دیگر به معنی احداث بوده مانند خانه ساختن، پل ساختن. ریشه واژه یِ " سال" در زبانِ اوستایی به " سَرِذَ/سَرِد" برمی گردد ( هرچند که واژه یِ یارِ نیز در اوستایی بوده است ). در زبان پهلوی نیز همان " سال" بوده است. دگرگونیِ آوایی ( ر/ل ) یا ( رد/ل ) در زبانهای ایرانی رواگمند بوده است. در زبانِ اوستیِ خاوری ( ostossetisch ) نیز " سِرد" به چمِ " تابستان" بوده است.
اتاق بزرگ، تالار.

جملاتی از کلمه سال

سالها باید فلک بر سر رود تاکه پیری اینچنین پیدا شود
چون ناوردت به سال‌ها یاد زو یاد مکن چه کارت افتاد؟
شرع و ملت، صراط حق باشد سالکش بر سماط حق باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم