دریا

دریا

دریا به عنوان بحر در زبان عربی شناخته می‌شود و به مجموعه‌ای از آب‌های نمکی اطلاق می‌گردد که بخش عمده‌ای از سطح کره زمین را پوشش می‌دهد و به اقیانوس‌ها متصل است. دریاها معمولاً حدود سه‌چهارم از سطح زمین را در بر می‌گیرند و در نیمکره جنوبی بیشتر از نیمکره شمالی گسترش یافته‌اند. دلایل متعددی برای نمکی بودن آن ارائه شده است، که قوی‌ترین و معتبرترین آن‌ها به وجود تخته‌سنگ‌های نمکی در اعماق اقیانوس‌ها اشاره دارد. عمق آن ها به شدت متغیر است و در برخی نقاط به ۱۲ تا ۱۵ هزار متر می‌رسد. همچنین، بسترشان معمولاً ناصاف و غیرمسطح است و در زیر آب دره‌هایی وجود دارد که مشابه دره‌های کوهستانی هستند. جزایر کوچک و کم‌وسعت نیز در واقع قله‌های کوه‌های زیرآبی به شمار می‌آیند.

لغت نامه دهخدا

دریا. [ دَرْ ] ( اِ ) معروف است و به عربی بحر خوانند. ( برهان ) ( از آنندراج ). آب بسیار که محوطه وسیعی را فراگیرد و به اقیانوس راه دارد مجموع آبهای نمکی که جزء اعظم کره زمین را می پوشاند و هر وسعت بسیار از آبهای نمکی را دریا توان گفت و نوعاً دریا تقریباً سه ربع از سطح زمین را می پوشاند ودر نیمکره جنوبی بیشتر زمین را فراگرفته است تا درنیمکره شمالی، و ادله ای در باب نمکی بودن آبهای دریا ایراد کرده اند از همه قویتر و موجه تر آن است که این تملیح را به تخته سنگهای ملحی که در قعر اقیانوس می باشد نسبت دهند. و عمق دریاها بسیار مختلف و تغییرپذیر است و در بعضی نقاط سوند ( آلتی که در تعیین عمق دریاها استعمال می کنند ) به تک آن نمیرسد و در این جاها عمق دریا را از دوازده تا پانزده هزار متر فرض کرده اند و تک دریاها نوعاً مانند سطح زمین ناصاف و غیرمسطح است و در زیر آب دره هایی موجود است شبیه دره هایی که در کوههای بسیار مرتفع مشاهده می کنیم و جزیره های کوچک و کم وسعت نیز قله های کوههای مرتفع تحت بحری هستند.

فرهنگ معین

(دَ ) [ په. ] (اِ. ) آب زیادی که محوطة وسیعی را فرا گرفته باشد و به اقیانوس راه دارد، بحر.

فرهنگ عمید

حجم بسیار از آب که قسمت وسیعی از زمین را فراگرفته، قابل کشتی رانی بوده، و به اقیانوس راه داشته باشد، بحر: دریای عمان، دریای مدیترانه.
* دریای اخضر: [قدیمی، مجاز] آسمان.

فرهنگ فارسی

دریاب، آب بسیارکه قسمت وسیعی رافراگرفته است
( اسم ) ۱ - آب زیادی که محوطه وسیعی را فرا گرفته و باقیانوس راه دارد بحر. یا دریای اخضر اخضر. ۲ - ( تصوف ) هستی وجود.
سومین از عماد شاهیان در برار که از حدود ۹۳۶ تا ۹۶۸ ق. سلطنت کرد.

فرهنگ اسم ها

اسم: دریا (دختر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: daryā) (فارسی: دَريا) (انگلیسی: darya)
معنی: توده ی بسیار بزرگی از آب، دریاچه، رود بزرگ، ( به مجاز ) شخص بسیار آگاه و دانشمند در زمینه های گوناگون، ( به مجاز ) ( در تصوف ) حقیقت یا ذات حق، توده بسیار بزرگی از آب شور که بخش وسیعی از زمین را در بر گرفته و کوچکتر از اقیانوس است

فرهنگستان زبان و ادب

{mare} [نجوم] ناحیۀ وسیع تیرۀ یا پست بر سطح سیاره یا قمر

دانشنامه آزاد فارسی

تودۀ بسیار بزرگِ آب شور که بخش وسیعی از زمین را فراگرفته و کوچک تر از اقیانوس است. در واقع دریاها بخش یا جزئی از اقیانوس ها هستند. معمولاً به دریاچه های بزرگ نیز دریا می گویند، مانند دریای خزر. نیز ← اقیانوس
دریا (اخترشناسی). دریا (اخترشناسی)(mare)
در اخترشناسی، نام دشت های پست و تاریک ماه. علت این نام گذاری این است که زمانی به اشتباه آن ها را پوشیده از آب تصور می کردند.
دریا (موسیقی). دریا (موسیقی)(La Mer)
قطعه دریا برای ارکستر سمفونیک اثر دبوسی، از سه قسمت تشکیل شده است و عبارت اند ازپگاه تا نیمروز بر روی دریا، بازی امواج، و گفت وگوی باد و دریا (۱۹۰۳ـ۱۹۰۵)، که نخستین بار در اکتبر ۱۹۰۵ در پاریس اجرا شد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] توده ی بسیار بزرگی از آب را دریا می گویند. از آن در باب های طهارت، خمس، حج، تجارت، صید و ذباحه و اطعمه و اشربه سخن رفته است.
آب دریا و ماهی های آن از مباحات است و فروختن آنها قبل از تملک صحیح نیست.
احکام جانوران دریایی
۱) بنابر قول مشهور، انواع جانوران دریایی- جز ماهی پولک دار، میگو و پرنده ی دریایی، مانند مرغابی- از حرام گوشتان به شمار می روند. ماهی بی پولک نیز بنا بر مشهور، حرام است. ۲)در تذکیه پذیر بودن حیوانات حرام گوشت دریایی اختلاف است. ۳)بنابر قول مشهور سگ و خوک دریایی پاکند. ۴)صید جانور دریایی برای محرم،جایز است.
احکام سفر دریایی
۱) سفر دریایی برای تجارت و نیز در حال طوفانی بودن دریا مکروه است. ۲)کسی که نذر کرده پیاده به مکه رود، باید از خشکی برود و با سفر دریایی نذر،محقق نمی شود. ۳)اموال بدست آمده از کشتی غرق شده در دریا اگر به وسیله ی امواج آب به ساحل افتاده باشد، از آنِ صاحبش است؛ امّا اگر با غوّاصی به دست آمده، بنابر قول برخی، از آنِ غوّاص است. برخی گفته اند: اگر صاحب اموال- به جهت یأس از دستیابی به مال خود- از آنها اعراض کرده باشد، از آنِ غوّاص خواهد بود. ۴)کسی که در سفر دریایی مرده است، اگر رساندن او به خشکی ممکن نباشد یا دشوار باشد، پس از تجهیز (غسل دادن، کفن کردن و نماز خواندن بر او) و بستن جسمی سنگین به پایش یا قراردادن وی درون چیزی- مثل خم- که به زیر آب می رود، اورا به دریا می افکنند.
حکم غوّاصی و خمس
...
دریا
دریا
دریا
دریا

جملاتی از کلمه دریا

رها کن این همه دریاب اوّل چرا ماندی تو چون ایشان معطّل
الاموریو -۴۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است.
موج دریائیم و دریا عین ما ما به ما بیند کسی کَز ما بود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم