رودابه

به نظر می‌رسد این واژه از دو بخش رود به معنای فرزند و آب به معنای تابش و روشنایی تشکیل شده و به معنای فرزند تابناک است. او عمر طولانی داشته و پس از فوت پسرش رستم، به حالتی نزدیک به دیوانگی دچار می‌شود. رودابه، دختر سیندخت و مهراب کابلی، همسر زال و مادر رستم است. زال در حین عبور از مرز کابل به او علاقه‌مند شد و او را به عنوان همسر خود انتخاب کرد. زال در دوران نوجوانی به عنوان حکمران قبایل سیستانی از سوی منوچهر، پادشاه ایران، منصوب شد. پس از این انتصاب، روزی برای شکار و تفریح به همراه گروهی به مرزهای کشور سفر کرد و به نواحی نزدیک کابل رسید. در دشت کابل، گروه زابلی خیمه‌ای برپا کردند و سرگرم شکار شدند. در این میان، زال جوان در دیداری با مهراب از وجود او آگاه شد و با توصیفاتی که از او شنید، به شدت عاشق رودابه گردید. رودابه نیز بدون اینکه زال را دیده باشد، به او دل باخت. در این شرایط، پرستاران و ندیمه‌های رودابه فرصتی فراهم کردند تا این دو عاشق بتوانند یکدیگر را از نزدیک ملاقات کنند. زال باید شبانه و به دور از چشم نگهبانان کاخ مهراب، به قصر وی نزدیک می‌شد تا بتوانند چهره به چهره با یکدیگر گفتگو کنند، زیرا راهی جز این وجود نداشت.

لغت نامه دهخدا

رودابه. [ب َ / ب ِ ] ( اِخ ) نام دختر مهراب کابلی است که زال او را خواست و رستم از او تولد یافت. ( برهان قاطع ). نام دختر مهراب کابلی بود که زال او را بدید و بخواست و بگرفت و رستم از او بزاد. ( آنندراج ) ( از فرهنگ نظام ). آب در آخر کلمه به معنی تابش و جلوه، و رود بمعنی فرزند است. رودابه یعنی فرزند تابان یا اینکه دارای رشد و نمو وقامت تابان، چون رود بمعنی نمو و رشد و روییدگی است ( ؟ ) ( فرهنگ شاهنامه ). صاحب فرهنگ نظام آرد: حرکت حرف اول رودابه مشکوک است. در سنسکریت رُدس بمعنی بهشت است و اب بمعنی حاصل کردن و معنی ترکیبی رودابه داده بهشت است ( ؟ ) -انتهی. رجوع به ولف شود. || نام قلعه ای که رودابه در آن توطن ومقام داشته است. ( از برهان قاطع ) ( از انجمن آرا ).

فرهنگ فارسی

دختر مهراب پادشاه کابل وزن زال و مادر رستم دستان.
نام دختر مهراب کابلی است که زال او را خواست و رستم از او تولد یافت.

فرهنگ اسم ها

اسم: رودابه (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: rudābe) (فارسی: رودابه) (انگلیسی: rudabe)
معنی: نام دختر مهراب پادشاه کابل، همسر زال و مادر رستم پهلوان شاهنامه، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) دختر مهراب پادشاه کابل، همسر زال و مادر رستم دستان، ( پهلوی ) ( در اعلام ) دختر مهراب پادشاه کابل و زن زال و مادر رستم دستان، مرکب از رود ( فرزند ) + آبه ( روشنی )، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سیندخت و مهراب کابلی، همسر زال زر و مادر رستم پهلوان شاهنامه

دانشنامه آزاد فارسی

همسر زال و مادر رستم، دختر مهرابِ کابل خدای و سیندخت. چون زال و رودابه وصف یکدیگر را شنیدند، ندیده به یکدیگر دل باختند. رودابه، همراه کنیزکان خود، به بهانۀ گل چیدن به کرانۀ رودی شتافت که زال آن جا اردو زده بود. پس از دیداری دورادور، رودابه مجلس آراست و زال به سرای او درآمد. پس از بوس و کناری، زال پیمان بست که رودابه را به همسری برگزیند. سیندخت، مادر رودابه، چون از ماجرا آگاه شد، با این که خواستار این پیوند بود، مهراب را آگاه کرد. مهراب نخست چنان خشم گرفت که آهنگ کشتن رودابه کرد، اما با پادرمیانی سیندخت آرام گرفت. زال نیز چون به سرای خود شد، با نامه ای از سام اجازۀ ازدواج خواست. دشواری ازدواج از این بود که مهراب از نسل ضحاک بود و ایرانیان ازدواج با خاندان ضحاک را شوم می دانستند. سام درخواست زال را پذیرفت و به ایرانشهر شد تا منوچهر، شاه ایران را نیز هم داستان کند. منوچهر نخست از در مخالفت درآمد و سام را به جنگ مهراب فرستاد. زال پدر را گفت که نخست باید او را بکشد و بعد مهراب را. سام ناگزیر زال را با نامه ای به نزد منوچهر فرستاد و منوچهر نیز با دیدن هنرهای زال، چون می دانست که حاصل این پیوند پهلوانی نامدار خواهد بود، با ازدواج زال و رودابه موافقت کرد. سرانجام، سام و زال به کابلستان رفتند و در جشنی که مهراب آراسته بود شرکت کردند. سپس سام و زال مدتی در کابلستان به سر بردند. بعد سام فرمانروایی نیمروز را به زال داد و خود به گرگساران و باختر رفت. رودابه به رستم بار گرفت و چون رستم تنی بزرگ داشت، به سفارش سیمرغ، پهلوی رودابه را شکافتند و رستم را به دنیا آوردند.

ویکی واژه

~ نام یکی از زنان غیر ایرانی در شاهنامه است او دختر مهراب و سیندخت بود که سرانجام با زال ازدواج نمود و رستم را زاد. چو بشنید رودابه آن گفت‌گوی..... بر افروخت و گلنار گون کرد روی
~ نام زنانه

جملاتی از کلمه رودابه

بدین حجره رودابه پیرایه خواست بدو دادم اکنون همینست راست
همی گفت رودابه را رود خون بروی زمین بر کنم هم کنون
زواره فرامرز و دستان سام جهاندیده رودابهٔ نیک نام