خاکدان

خاکدان به عنوان یک مفهوم عمیق در ادبیات و فرهنگ ما، نماد خاک و زمین است که به زندگی و سرنوشت انسان‌ها مرتبط می‌شود. این واژه نشان‌دهنده پیوند عمیق انسان با محیط زیست و تأثیرات آن بر روح و روان فردی است. در واقع، خاکدان می‌تواند به معنای ریشه‌دار بودن و ارتباط با هویت فرهنگی و تاریخی یک ملت تعبیر شود. این مفهوم همچنین به یادآوری زادگاه و تاریخچه فرد اشاره دارد و به نوعی نمایانگر ارزش‌ها و باورهای اجتماعی است. از این رو، خاکدان نه تنها به عنوان یک محل فیزیکی، بلکه به عنوان یک نماد از تعلق خاطر و احساس هویت مطرح می‌شود. در این راستا، می‌توان گفت که خاکدان به ما یادآوری می‌کند که هویت ما از کجا نشأت می‌گیرد و چگونه زمین و محیط اطراف ما بر زندگی و افکار ما تأثیر می‌گذارد. این پیوند عمیق با خاک و سرزمین، احساس مسئولیت در قبال حفاظت از آن را نیز در ما تقویت می‌کند و ما را به غور در ارزش‌های انسانی و اجتماعی خود دعوت می‌نماید.

لغت نامه دهخدا

خاکدان. ( اِ مرکب ) مزبله. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). جائی که بر آن خاک و خاشاک اندازند. ( غیاث اللغات ). جائی که خود را تهی کنند. مبرز.جای خاک و آشغال خانه: تا چنان شد که گنده شد [ ایوب ] و بر در دیه از دور یکی خاکدان بود آنجا او را بیفکندند تا هم ایذر بمرد. ( ترجمه طبری ).

فرهنگ معین

(اِمر. ) ۱ - محل ریختن خاک و خاکروبه، مزبله. ۲ - کنایه از: دنیا، جهان عالم.

فرهنگ عمید

۱. جای ریختن خاک یا خاک روبه: بیفتد همه رسم جشن سده / شود خاکدان جمله آتشکده (فردوسی۲: ۲۴۸۹ )، چو در خاکدانِ لحد خفت مرد / قیامت بیفشاند از موی گرد (سعدی۱: ۱۸۹ ).
۲. [مجاز] دنیا: همه زاین خاکدان اندرگذشتند / بُدَند از خاک، باز آن خاک گشتند (ناصرخسرو: لغت نامه: خاکدان )، خانهٴ خاکدان دو در دارد / تا یکی را بَرَد یکی آرد (نظامی۴: ۷۳۴ ).

فرهنگ فارسی

جای ریختن خاک یاخکروبه، گودال خاک، کنایه ازدنیا
( اسم ) ۱ - محل ریختن خاک و خاکروبه مزبله. ۲ - دنیا جهان عالم.
مزبله. جائیکه بر آن خاک و خاشاک اندازند.

جملاتی از کلمه خاکدان

که من گنجم، چو خاکم پست مشمار مرا زین خاکدان تیره بردار
سپهبد چو دیدش پیاده، روان فرو جست از اسب برخاکدان
جز گوشهٔ قناعت ازین خاکدان مگیر غیر از کنار هیچ ز اهل جهان مگیر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم