حرمت

حرمت به معنای احترام، اعتبار، و ارزشمندی است که برای یک چیز، فرد، یا موضوع خاص قائل می‌شویم.

تعریف عمومی:

این واژه به معنای مقدس بودن یا غیرقابل نقض بودن یک چیز است. این مفهوم به مواردی اشاره دارد که برای فرد یا جامعه اهمیت ویژه‌ای دارند و باید با احتیاط و احترام با آنها برخورد شود.

در متون مذهبی:

در متون دینی، این مفهوم به چیزهایی مانند جان انسان، مال، و ناموس اشاره دارد. در این زمینه، حرمت به معنای ممنوعیت آسیب رساندن به این موارد و رعایت حقوق دیگران است. به عنوان مثال، در اسلام، حرمت جان انسان‌ها و حقوق آنها بسیار مورد تأکید قرار گرفته است.

در روابط اجتماعی:

در روابط انسانی، این واژه به معنای احترام به دیگران و رعایت حقوق آنهاست. این شامل عزت به بزرگ‌ترها، والدین، معلمان و همچنین احترام به دوستان و همکاران می‌شود.

در فرهنگ و سنت:

هر فرهنگی ممکن است مجموعه‌ای از ارزش‌ها و سنت‌ها داشته باشد که حرمت آنها را به رسمیت می‌شناسد. به عنوان مثال، احترام به مراسم‌های خاص، آداب و رسوم، و نمادهای فرهنگی جزء این دسته است.

لغت نامه دهخدا

حرمت. [ ح ُ م َ ] ( ع مص ) حُرمة. ناروائی. نامباحی. ناروا شدن. ( دهار ). حرامی. حرام شدن. حرام گردیدن. ناشایستگی. مقابل حِلّیّت. رجوع به حُرمة شود. || بزرگداشت. احترام. آزرم. ( محمودبن عمر ربنجنی ).
حرمت.[ ح ُ م َ ] ( ع اِمص، اِ ) حُرمة. اسم از احترام. شکوه. ( محمودبن عمر ربنجنی ). حشمت. آب رو. منزلت. قدر. مرتبت. عز. شرف. بزرگی. عظمت. ج، حُرُمات:
ای ترک بحرمت مسلمانی
کم بیش بوعده ها نپخسانی.معروفی.من در این روزها جز آن یک روز
می نخوردم بحرمت یزدان.فرخی.آمد ای سید احرار شب جشن سده
شب جشن سده را حرمت بسیار بود.منوچهری.از آزادمردی آنچه آمد گفتم و کردم و تو حرمت من نگاه نداشتی. ( تاریخ بیهقی ). هرکه از شما بزرگتر باشد وی را بزرگتر دارید و حرمت وی نگاه دارید. ( تاریخ بیهقی ص 339 ). صدر به وی دادند و ویرا حرمت بزرگ داشتند. ( تاریخ بیهقی ص 365 ). خواجه بانگ بر او [ بر بوسهل ] زد و گفت این مجلس سلطان را که این جا نشسته ایم هیچ حرمت نیست. ( تاریخ بیهقی ص 181 ). بونصر گفت: زندگانی خداونددراز باد. عبداﷲ را امیرمحمد فرمود تا بدیوان آوردند حرمت جدش را، وی برنائی خویشتن دار و نیکوخط است. ( تاریخ بیهقی ص 140 ). امیر رحمه اﷲ حرمت وی نگاه میداشت. ( تاریخ بیهقی ص 609 ). عبدالجبار پسر خود را با خوددارد که چون حرمت بارگاه بیابد... بازگردد. ( تاریخ بیهقی ص 374 ). گفت [ مسعودبن محمود سبکتکین ] آن حاصل بدو بخشیدم حرمت پیری تو را و حق حرمت او را. ( تاریخ بیهقی ص 122 ). ابومطیع... به درگاه آمده بود... مردمان او را حرمت نگاه داشتندی. ( تاریخ بیهقی ). البته به قلیل و کثیر از من هیچ پیغام ندهی تا مگر حرمت ترا نگاه دارد. ( تاریخ بیهقی ). ویرا بزرگتر دارید و حرمت وی نگاه دارید و از او گردن نکشید. ( تاریخ بیهقی ). گرفتم که بر خون این مرد تشنه ای، مجلس وزیر ما راحرمت و حشمت بایست داشت. ( تاریخ بیهقی ). پس از پدر این زن را سخت نیکو داشتی بحرمت خدمتهای گذشته. ( تاریخ بیهقی ص 107 ). چشمت از دیرباز [ خطاب محمودبن سبکتکین به برادر خود یوسف ] بر این طغرل بمانده است و اگر حرمت روان پدرم نبودی تو را مالشی سخت تمام رسیدی. ( تاریخ بیهقی ص 253 ).
لکن چو حرمت تو ندارد تو از گزاف
مشکن ز بهر حرمت اسلام حرمتش.ناصرخسرو.

فرهنگ معین

(حُ مَ ) [ ع. حرمة ] (اِ. ) ۱ - آبرو، عزت. ۲ - آن چه که محترم داشتن و نگه داشتن آن واجب باشد.

فرهنگ عمید

۱. احترام، عزّت.
۲. حرام بودن.
۳. [قدیمی] احترام و فروتنی در برابر اوامر و نواهی الهی.
۴. [قدیمی] انجام دادن امور حرام.
* حرمت داشتن: (مصدر متعدی ) احترام داشتن، ارجمند داشتن.

فرهنگ فارسی

آبرو و ارجمندی، ذمه، مهابت، آبرو، ارجمندی، آنچه شکستن آن روا، نباشد، محترم داشتن آن واجب است، حرم وحرمات جمع
۱ - ( اسم ) آبرو عزت احترام. ۲ - آنچه که حفظ آن واجب بود. ۳ - (مصدر ) حرام بودن. ۴ - نهایت تعظیم و فروتنی در مقابل او امر و نواهی است که موجب امتثال اوامر حق است. جمع: حرم حرمات.
سفر داوران و آن شهری است در طرف جنوبی کنعان که یوشع بر آن دست یافت و در سابق آن را صفاه می گفتند

فرهنگ اسم ها

اسم: حرمت (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: hormat) (فارسی: حرمت) (انگلیسی: hormat)
معنی: آبرو، عزت، احترام، ارجمندی، اطاعت و فروتنی در برابر اوامر الهی، حرام بودن، دوری از زشتی ها و به جای آوردن حقوق که رعایت آنها واجب دانسته شده است

جملاتی از کلمه حرمت

در نوشته‌های اوستایی نشانه‌های بسیاری پیداست که گویای احترام و حرمت ایرانیان برای طبابت فریدون است و او یک پزشک شناخته می‌شود.
جنگ‌ها با عثمانی با مسئله حرمت جنگ مسلمان با مسلمان در تضاد بود و افراد زیادی بودند که با جنگ و خون ریزی هم‌کیشان خود مخالف بوده و اعتقاد داشتند که باید به خلافت عثمانی پیوست و از امر خلیفه مسلمین اطاعت نمود. مذهب جدیدی که شاه اسماعیل بر ایران تحمیل نمود از این عمل جلوگیری کرد. همچنین با شیعه‌شدن اهل سنت، اختلاف حنفی و شافعی از میان برداشته شد ولی بعدها مبدل به اختلاف حیدری و نعمتی گردید.
در بسیاری موارد تنشی میان آزادی سیاسی به ویژه آزادی بیان و برخی انواع هنرها از جمله ادبیات، بیان یا دیگر مواردی که به نظر برخی بی‌حرمتی به شعائر مذهبی یا توهین به مقدسات هستند وجود دارد. میزان این تنش و مناقشه‌ها در موارد مختلف در نقاط مختلف جهان متفاوت است.
اینچه رسول صلّی اللّه علیه فرمود از حسن رعایت و حفظ حرمت بود. گفت: «دوستی برادران مسلمان را سه چیز مصفا کند: یکی چون ببینی ورا سلام کنی اندر راه‌ها ودیگر جای بر وی فراخ کنی اندر مجلس‌ها و سدیگر او را به نامی خوانی که آن به نزدیک وی دوست ترین نام‌ها بود.»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم