جاهل

کلمه جاهل در زبان عربی و فارسی به معنای فردی است که از دانش، آگاهی یا فهم کافی برخوردار نیست. این واژه به نوعی به نادانی یا عدم شناخت اشاره دارد و به افرادی اطلاق می‌شود که در موضوعات خاص یا به‌طور کلی از اطلاعات لازم بی‌بهره‌اند.

جوانب و معانی این واژه 

نادان یا بی‌خبر: جاهل به فردی اطلاق می‌شود که از موضوعات یا مسائل مختلف آگاهی ندارد و در نتیجه نمی‌تواند تصمیمات درست یا منطقی بگیرد. این نادانی ممکن است ناشی از عدم تحصیل، عدم دسترسی به اطلاعات یا عدم تمایل به یادگیری باشد.

بی‌ادب یا بی‌فرهنگ: در برخی موارد، جاهل به فردی اشاره دارد که نه تنها از دانش کافی بی‌بهره است، بلکه در رفتارها و آداب اجتماعی نیز ناپسند و بی‌ادب است. این نوع می‌تواند منجر به ایجاد مشکلات در روابط اجتماعی و تعاملات انسانی شود.

جهل مرکب: این اصطلاح به فردی اطلاق می‌شود که نه تنها از چیزی بی‌خبر است، بلکه از نادانی خود نیز آگاه نیست. این نوع جهل می‌تواند خطرناک باشد، زیرا فرد ممکن است با اعتماد به نفس بالا در مورد موضوعاتی که هیچ دانشی درباره آن‌ها ندارد، اظهار نظر کند.

جهل در مقابل علم: جاهل به طور کلی در مقابل عالم (دانشمند) قرار دارد. در اینجا، عالم کسی است که از دانش و آگاهی بالایی برخوردار است و می‌تواند به دیگران آموزش دهد و راهنمایی کند.

لغت نامه دهخدا

جاهل. [ هَِ ] ( ع ص ) نادان. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ) ( دهار ). احمق. کانا. مقابل عالم. نابخرد. مِجْع. ( منتهی الارب ). ج، جُهْل. جُهُل. جُهَّل.جُهّال، جُهَلاء، جَهَله ( منتهی الارب ) جاهِلون در حال رفعی، جاهِلین در حال نصب و جرّ: خذالعفو و أمر بالعرف و اعرض عن الجاهلین. ( قرآن 199/7 ).

فرهنگ فارسی

نادان، بی سواد، نابخرد، مقابل عالم، جهال وجهلائ
( اسم صفت ) ۱- نادان. ۲- جمع جهال جهلائ جهله. ۲- لات لوطی.

دانشنامه آزاد فارسی

جاهِل
اسم فاعل از کلمۀ جهل عربی و در لغت به معنای نادان و در اصطلاح، مترادف با داشْ مَشتی. منظور از این کلمه معمولاً مردی قلدر و زورمند در محله های قدیمی شهری است که، با زورگیری و ارعاب، قدرت و نفوذی در محدودۀ زندگی خود به هم می زد. تا پیش از دورۀ پهلوی، جاهلان، با گفتار و کردار و فرهنگ ویژۀ خود، یار و یاور مردمان بودند و اغلب به ورزش باستانی اشتغال داشتند و از روحانی یا مرشدی تبعیت می کردند. جاهلان، با کلاه شاپو و کت و شلوار و کفش مشکی و لُنگ یا دستمال یزدی به دست، از دورۀ پهلوی اول به این سو، به دسته های زورگیر و در برهه هایی به جیره خوارِ نظام (← جعفری، شعبان) تبدیل شدند و اخلاق و منشِ پهلوانی و لوطی گری را رها کردند. اینان نه شغلی داشتند و نه کاروباری، و روزگارِ خود را به لهو و لعب می گذراندند و گاه نیز اجیر دولت یا طبقات ذی نفوذ می شدند و با تعرض به جان و مالِ مردم زمینه های اوج یا سقوطِ دوستان و دشمنان اجیرکننده را فراهم می آوردند. زبان جاهلی، فرودست ترین مرتبۀ زبانِ عامیانه، زبانی آمیخته به اصطلاحات و کنایه های برآمده از پیشه ها و بازی ها و نمایش هایِ عامیانه است. شناختن این زبان به روشن تر شدن فرهنگِ جاهلی کمک می کند. نیز ← لوطی

جملاتی از کلمه جاهل

مده پند گر عاقل هستی به جاهل که جاهل بجز جهل و غفلت ندارد
بر نقش جهان که راه زد جاهل را تا چند کنی محو تماشا دل را؟!
جاهل ار با تو نماید هم‌دلی عاقبت زخمت زند از جاهلی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم