کلمه تنازع به معنای اختلاف، دعوا یا نزاع بین دو یا چند طرف است. این واژه در زمینه هایی مانند حقوق، سیاست، و روابط اجتماعی به کار میرود و به وضوح نشان دهنده وجود تضاد و کشمکش است. در ادبیات، تنازع میتواند به عنوان یک موضوع مرکزی در داستان ها و شعرها مطرح شود، جایی که شخصیت ها به دلیل منافع متضاد با یکدیگر درگیر میشوند. به عنوان مثال، در شعرهای کلاسیک فارسی، تنازع بین عشق و عقل یا خیر و شر به عنوان یک تم مهم بررسی میشود. همچنین، در داستان های معاصر، تنازع میتواند نمایانگر مسائل اجتماعی و فرهنگی باشد که افراد یا گروه ها با آن مواجه هستند. این مفهوم به عمق و پیچیدگی روابط انسانی و اجتماعی اشاره دارد و میتواند به تحلیل های عمیق تری از وضعیت های انسانی منجر شود.

تنازع
لغت نامه دهخدا
تنازع. [ ت َ زُ ] ( ع مص ) خصومت کردن دو گروه باهم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). تخاصم در چیزی. ( از اقرب الموارد ). با یکدیگر خصومت کردن. ( از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || اختلاف. ( اقرب الموارد ): و این مسئله در میان علمای اوائل در تنازع است. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 289 ). از همدیگر گرفتن چیزی را. ( منتهی الارب ). از همدیگر گرفتن چیزی. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). تناول و تجاذب چیزی. ( از اقرب الموارد ). || جام از یکدیگر گرفتن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). تعاطی جام. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
جملاتی از کلمه تنازع
آیه ۵۶ سوره نساء اطاعت از خدا و رسول و از اولیالامر را به مؤمنین فرمان دادهاست. در حالی که اگر قرار بر اطاعت مطلقه و بیچون و چرا از ولی امر یا ولی فقیه میبود، اصلاً امکان اختلاف و تنازع مطرح نمیگردید، یا صریحاً میفرمود: در صورت تنازع و اختلاف، بر طبق آنچه اولیالامر میگوید عمل نمایید.