تفویض

تفویض

تفويض به معنای واگذاری یا انتقال اختیارات و مسئولیت‌ها به فرد یا نهادی دیگر است. این مفهوم در زمینه‌های مختلفی مانند مدیریت، حقوق، و سیاست کاربرد دارد. در واقع، می‌تواند به عنوان ابزاری برای بهینه‌سازی فرآیندها و افزایش کارایی در سازمان‌ها و نهادها به شمار آید. زمانی که یک مدیر یا مسئول تصمیم به تفويض اختیارات خود می‌گیرد، این عمل می‌تواند به او کمک کند تا بر روی مسائلی که نیاز به توجه بیشتری دارند، تمرکز کند. همچنین، تفويض موجب می‌شود تا دیگر افراد نیز در فرایند تصمیم‌سازی و اجرای امور مشارکت داشته باشند و این امر می‌تواند به تقویت روحیه همکاری و افزایش مسئولیت‌پذیری در میان اعضای گروه منجر شود. با این حال، تفويض باید با دقت و با توجه به صلاحیت‌های فردی که مسئولیت‌ها به او واگذار می‌شود، انجام گیرد تا از ایجاد مشکلات و ناهماهنگی‌ها جلوگیری شود. در نهایت، تفويض یک ابزار مهم در مدیریت و رهبری به شمار می‌رود که در صورت استفاده صحیح، می‌تواند به بهبود عملکرد کلی سازمان کمک کند.

لغت نامه دهخدا

تفویض. [ ت َ ] ( ع مص ) کار با کسی گذاشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). کار به کسی بازگذاشتن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بازگذاشتن کار بر کسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از صراح اللغة ). حاکم گردانیدن کسی را در امری. ( از اقرب الموارد ). سپردن و بازگذاشتن کار خود به کسی یا بخدا. ( غیاث اللغات ). واگذاری وتسلیم. سپردگی. ( ناظم الاطباء ). اختیار مقابل جبر.
- تفویض بخدا؛توکل بخدا و پناه بخدا. ( ناظم الاطباء ). تسلیم بخدا.رجوع به تفویض کردن شود.
|| زن دادن بی دست پیمان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص م. ) واگذار کردن، سپردن.

فرهنگ عمید

۱. واگذار کردن، کاری یا چیزی را به کسی واگذاشتن و سپردن.
۲. (تصوف ) واگذار کردن تمام کارهای خود به خداوند توسط سالک که بالاتر از توکل است.
۳. (فلسفه ) = اختیار

فرهنگستان زبان و ادب

{delegation} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] واگذاری اختیار عمل یا مسئولیت تصمیم گیری در موردی خاص به فرد یا نهاد دیگر

دانشنامه آزاد فارسی

تَفویض
(در لغت به معنی واگذارکردن کاری به کسی) در اصطلاح کلام، واگذاشتن افعال ارادی انسان از سوی خدا به انسان. تفویض در این معنا نظریۀ معتزله است و معتزله را به همین سبب مفوِّضه می نامند.تفویض در معانی غیرمشهور هم به کار رفته است: الف. بر طبق دیدگاه غُلات شیعه، آفرینش و تدبیر جهان به حضرت محمد (ص) و علی (ع) واگذار شده است. به غلات هم مُفوِّضه می گویند؛ ب. برطبق نظریه زنادقه تفویض عبارت است از اِباحه، یعنی مباح شماری کردارهای حرام.

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] تَفْویض، اصطلاحی در علم کلام، علم اخلاق و عرفان است. تفویض در لغت به معنای واگذار کردن و تسلیم امری به دیگری و حاکم کردن او در آن امر است. این واژه معانی اصطلاحی متعدد و متفاوتی دارد. در یک تقسیم بندی کلی می توان گفت که تفویض گاهی از جانب خداوند به انسان است و گاهی از جانب انسان به خدا. تفویض از جانب انسان به خدا یکی از فضائل اخلاقی و مقامات عرفانی است که در قرآن و احادیث از آن تمجید شده است. تفویض به این معنا با دو مفهوم تسلیم و توکل نزدیک است.
قسم دوم تفویض از سوی خداوند به انسان است. این قسم از تفویض وجوهی دارد که بعضی از آنها باطل و بعضی نیز صحیح هستند.
در قرآن کریم تفویض به معنای اخلاقی آن یعنی واگذار کردن امور به خدا به کار رفته و در احادیث هم بیشتر همین معنا از تفویض قصد شده است. تعبیر «فَوَّضْتُ امری الیک» و تعبیرات مشابه آن بارها در دعاهایی که از پیامبر(ص) و ائمه علیهم السلام نقل شده، آمده است.
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است
تفویض، اصطلاحی در حدیث و کلام و عرفان است که در لغت به معنای واگذارکردن و تسلیم امری به دیگری و حاکم کردن او در آن امر است. این واژه معانی اصطلاحی متعدد و متفاوتی دارد.
در قرآن کریم تفویض به معنای واگذارکردن امور به خدا بکار رفته و در احادیث هم بیشتر همین معنا از تفویض قصد شده است. تعبیر «فَوَّضْتُ امری الیک» و تعبیرات مشابه آن بارها در دعاهایی که از پیامبر و ائمه علیهم السلام نقل شده، آمده است.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم