تعلیم

آموزش و یادگیری از اساسی‌ترین عوامل سعادت بشر به شمار می‌روند. در پرتو آموزش، انسان به مقام والای خود رسید و با یادگیری، قادر است دیگران را پرورش دهد و از دانش آن‌ها نیز بهره‌مند شود. یادگیری به معنای کسب دانش و آموختن است، در حالی که آموزش به معنای انتقال دانش و یاد دادن به دیگران است. در قرآن، واژه‌های مرتبط با علم به وفور دیده می‌شود و خداوند در بسیاری از آیات خود را به عنوان معلم و آموزگار معرفی کرده است. به عنوان مثال، در سوره الرحمن آمده است: الرحمن علم القرآن که به معنای خداوند رحمان، قرآن را آموزش داده است می‌باشد.

لغت نامه دهخدا

تعلیم. [ ت َ ] ( ع مص ) بیاموختن و بیاگاهانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). آموزانیدن و بیاگاهانیدن. ( دهار ). آموزانیدن و آگاه کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). کسی را چیزی آموختن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). آموختن و تربیت و تأدیب. ( ناظم الاطباء ): وی دو تدبیر و تعلیم بد کرد که روزگارها در آن باید تا او را در توان یافت و از هردو خداوند پشیمانست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 329 ).
چون نیاموختی چه دانی گفت 
که به تعلیم شد جلیل جریر.ناصرخسرو.پس تعلیم دیگران، که اگر به افادت دیگران مشغول شود و در نصب خویش غفلت ورزد همچون چشمه ای باشد که از آب او همگنان را منفعت حاصل می آید و او از آن بی خبر. ( کلیله و دمنه ).
در این تعلیم شد عمر و هنوز ابجد همی خوانم 
ندانم کی رقوم آموز خواهم شد به دیوانش.خاقانی.کوهکن تعلیم خارا سفتن از فرهاد داشت 
هرچه کرد از کاوش مژگان شیرین یاد داشت.کلیم ( از آنندراج ).ز سرو خوش خرام او که غافل میتواندشد
که دل تعلیم از خود رفتن از رفتار او دارد.صائب ( از آنندراج ).ورجوع به تعلیم در اساس الاقتباس چ مدرس رضوی ص 344 شود. || نشان لشکریان بر خود بستن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گذاشتن علامت و نشانی بخاطر شناسائی او. ( از اقرب الموارد ). || فارسیان بمعنی لازم نیز آورده اند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). آموختن: 
گروهی دید گرداگرد یوسف 
پی تعلیم دین، شاگرد یوسف.جامی ( از غیاث اللغات ).و رجوع به ترکیبهای این کلمه شود.

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص م. ) یاد دادن.

فرهنگ عمید

۱. علم یا هنری را به کسی یاد دادن، کسی را چیزی آموختن.
۲. آموزش.

فرهنگ فارسی

علم یاهنری رابکسی یاددادن، کسی راچیزی آموختن
۱ -( مصدر ) آموختن دانش آموختن یاد دادن. ۲ - ( اسم ) آموزش. جمع: تعلیمات. یا تعلیم و تعلم. یاد دادن و یاد گرفتن.
بیاموختن

جملاتی از کلمه تعلیم

آتش عشق نگر در همه چیزی ور نی مرغ را نغمه عشاق که کردی تعلیم
به تعلیم اجل، آن غافل مست چو سایه زیر آن دیوار بنشست
وان که به تعلیمگه ماه و سال شکل الف را نشناسد ز دال
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم