تخلیه

تخلیه به معنای خالی کردن یا برطرف کردن محتوای موجود در یک فضای خاص است. این فرآیند می‌تواند در زمینه‌های مختلفی به کار رود، از جمله تخلیه اطلاعات از یک دستگاه دیجیتال، تخلیه بار از یک وسیله نقلیه، یا حتی تخلیه احساسات و افکار از ذهن. در هر یک از این موارد، هدف اصلی ایجاد فضایی خالی و امکان‌پذیر برای ورود موارد جدید است. به عنوان مثال، در حوزه فناوری، خالی کردن اطلاعات از یک دستگاه می‌تواند شامل پاک‌سازی داده‌های غیرضروری و آزادسازی فضای ذخیره‌سازی باشد که در نتیجه آن عملکرد دستگاه بهبود می‌یابد و کاربران می‌توانند از آن به شکل بهینه‌تری استفاده کنند. همچنین، در زمینه روان‌شناسی، به معنای بیان و رهایی از احساسات منفی است که می‌تواند به بهبود سلامت روان افراد کمک کند. این عمل می‌تواند شامل گفت‌وگو با یک دوست یا مشاور، نوشتن در یک دفترچه خاطرات یا شرکت در فعالیت‌های هنری باشد. در نهایت، به عنوان یک ابزار مؤثر در زندگی روزمره به شمار می‌آید که می‌تواند به ما کمک کند تا نه تنها فضاهای فیزیکی را پاکسازی کنیم، بلکه ذهن و روح خود را نیز از بارهای اضافی رها سازیم. به این ترتیب،  نه تنها یک عمل فیزیکی، بلکه یک فرآیند روانی و عاطفی است که می‌تواند به ما در دستیابی به آرامش و تمرکز بیشتر کمک کند.

لغت نامه دهخدا

( تخلیة ) تخلیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) گذاشتن کار را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || دست بداشتن و راه وادادن. ( تاج المصادر بیهقی ). رها کردن. ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). رها کردن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رها کردن اسیر. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || فرید و وحید قراردادن چیزی را. || ترک کردن کسی و متعرض وی نشدن. || تخلیه فروشنده بین مشتری و جنس را؛ یعنی تسلیم کردن جنس به او. || ترک کردن کسی، دو تن را که با یکدیگرند. خلی بینهما؛ ترکهما مجتمعین. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ): و خلینا بین الشیخین. ( حریری، از اقرب الموارد ). || خالی کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || فارغ شدن و خالی شدن از کسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || تخلیه مکان؛ گذشتن از آن.( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || تخلیه شکم؛کار کردن شکم و خالی شدن و تهی گشتن آن. ( ناظم الاطباء ). || مردن. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ).

فرهنگ معین

(تَ یِ ) [ ع. تخلیة ] (مص م. ) ۱ - تهی کردن، خالی کردن. ۲ - خارج کردن چیزی یا کسی از جایی.

فرهنگ عمید

۱. خالی کردن، تهی ساختن.
۲. رها کردن، واگذاشتن.

فرهنگ فارسی

خالی کردن، تهی ساختن، رهاکردن، واگذاشتن
( مصدر ) ۱- تهی کردن خالی کردن. ۲- رها کردن یله کردن وا گذاشتن. ۳-خالی کردن قوای نظامی ناحیه یا شهری را. ۴- ( صفت ) خالی تهی. ۵- تهذیب باطن از اخلاق ناپسند اعراض از آنچه انسان را از خدا باز میدارد.یا تخلی. شکم. کار کردن شکم و خالی شدن آن. یا تخلی. هوا. خالی کردن محیطی را از هوای. یا تلمب. تخلی. هوا. وسیله ای که در آزمایشگاهها و در صنعت برای خالی کردن هوای دستگاهی یا محفظه ای بکار رود.یا تخلی. ید.دست متصرف را از ملک یا خانه کوتاه کردن خلع ید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم