جانسوز

کلمه جانسوز در زبان فارسی به معنای سوزاننده جان یا عذاب‌آور است و به حالتی اشاره دارد که بسیار دردناک، غم‌انگیز یا عذاب‌آور باشد. این واژه معمولاً در توصیف احساسات شدید و عمیق، به ویژه در زمینه‌های عشق، غم و اندوه به کار می‌رود.

معانی و مفاهیم:

دردناک: جانسوز به معنای حالتی است که باعث درد و رنج عمیق می‌شود.

غم‌انگیز: این واژه می‌تواند به احساساتی اشاره کند که بسیار غم‌انگیز و ناگوار هستند.

کاربردها:

ادبیات: در اشعار و متون ادبی، جانسوز به عنوان صفتی برای توصیف عشق‌های ناکام، فراق یا اندوه عمیق به کار می‌رود.

توصیف احساسات: در توصیف احساسات شدید و عمیق، مانند غم از دست دادن عزیزان یا عشق‌های ناکام، می‌توان از این واژه استفاده کرد.

توصیف وضعیت‌ها: در توصیف وضعیت‌های دشوار و دردناک زندگی، مانند فراق یا جدایی، این واژه به کار می‌رود.

معادلات و مترادف‌ها:

مترادف‌ها: دردناک، غم‌انگیز، عذاب‌آور.

معادل‌ها در زبان‌های دیگر: در انگلیسی: agonizing یا heart-wrenching.

لغت نامه دهخدا

جان سوز. ( نف مرکب ) جان سوزاننده. روان سوزنده. آنچه یا آنکه جان را بسوزاند. آنکه یا آنچه جان را آزرده سازد:
دولتت جاوید بادا کز جلال
جاه تو جانسوز اعدا دیده ام.خاقانی.تو با تریاک و من با زهر جانسوز
ترا آنروز و آنگه من بدین روز.نظامی.و ازتیر سحر و ناوک جانسوز جگرخور مظلومان... سپهر. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 143 ).
که شنید این ره جانسوز که فریاد نکرد.حافظ.کرا گویم که با این درد جانسوز
طبیبم قصد جان ناتوان کرد.حافظ.سموم قهرجانسوزش جان گداز ارباب بغی و طغیان. ( حبیب السیر جزء4 از ج 3 ص 322 ).

فرهنگ عمید

آن که یا آنچه جان را بسوزاند، سوزناک.

فرهنگ فارسی

سوزاننده جان، سوزناک، آنکه یا آنچه جان راسوزاند
جان سوزاننده

جملاتی از کلمه جانسوز

ناله جانسوز بر آرد سپند سوختم این شعله آواز کیست
حسن بالادست را هر روزشان دیگرست شعله جانسوز را هر دم زبان دیگرست
آتش جانسوز، می‌دانم کسی غیر تو نیست بهر آن سوزم چو بینم داغ بر جان کسی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم