رضا یکی از درجات و مقامهای عالی معنوی است که در علم اخلاق اهمیت ویژهای دارد. در زبان، رضا به معنای خشنودی و در تضاد با سخط است و همچنین به معنای انتخاب و اختیار نیز به کار میرود. این واژه به توافق میل انسان با آنچه که با آن مواجه است اشاره دارد. به معنای ترک اعتراض به مقدرات الهی در باطن و ظاهر، به صورت گفتاری و عملی است، به گونهای که فرد از خداوند چیزی بیشتر از آنچه که مقرر کرده است، نخواهد. این حالت، بالاترین درجه تکامل به شمار میآید؛ زیرا تکامل دارای مراحل مختلفی است: نخست صبر، سپس تنزیه خداوند، آنگاه سپاس و ستایش پروردگار و در نهایت رضا به قضای الهی. اگر این واژه از صفات ذاتی خداوند بود، این صفت تغییر ناپذیر و همیشگی میبود. در حالی که انسان ممکن است امروز کار نیکویی انجام دهد و خدا از او راضی باشد، اما اگر فردا کار نادرستی انجام دهد، خدا از او ناراضی خواهد بود و اگر بعداً توبه کند، دوباره خدا از او راضی میشود. بنابراین، رضا صفت ذات نیست، بلکه صفت فعل است.
رضا
لغت نامه دهخدا
رضا. [ رِ ] ( ع مص، اِمص ) رَضا. رِضی ̍. [ رضا ] خشنود شدن.( از آنندراج ) ( غیاث اللغات ). خشنودی. ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). عبامرضاة. ( منتهی الارب ). رضوان. ( دهار ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رِضاً. ( اقرب الموارد ). رِضی ً. رُضوان. رُضی ً. ( منتهی الارب ). و رجوع به مصادر مرادف آن شود. || خشنودی... و با لفظ دادن و آوردن به معنی اجازت دادن و آوردن مستعمل... و در منتخب به همه معنی به فتح نوشته و صاحب کشف و صراح و مزیل الاغلاط و ابن حاج به معنی اول به کسرنوشته اند. ( از آنندراج ) ( از غیاث اللغات ). در عربی رضایت نیامده و از این رو اساتید قدما همه جا بجای رضایت که در تداول نثر امروز شایع است رضا استعمال می کرده اند. نیک خرسندی. ( ناظم الاطباء ). خشنودی. مرضات. رضوان. خرسندی. خشندی. مقابل سخط. مقابل جبر و ستم. مقابل خشم. مقابل غضب. ( یادداشت مؤلف )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (صفت ) [عامیانه] خشنود.
۳. (تصوف ) یکی از مراحل سلوک که سالک در آن هر حادثه ای را نتیجۀ مشیت الهی می بیند.
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) خشنودی خوشدلی. ۲ - صلاح صوابدید. ۳ - ( تصوف ) رفع کراهت و تحمل مرارت احکام قضا و قدر و مقام رضا بعد از مقام توکل است حقیقت رضا تسلیم شدن سالک است. ۴ - ( صفت ) خشنود راضی. یا رضائ بودن ۱ - خوشدل بودن خشنود بودن. ۲ - راضی بودن.
یا رضایی نور بخشی یا رضایی طهرانی یا رازی
فرهنگ اسم ها
معنی: خشنود، خوشدلی، راضی، نام امام هشتم شیعیان، رضا: در لغت به معنای راضی شدن، رضایت و رضوان آمده است همچنین لقب امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا ( ع ) است در اصطلاح عرفا، رضا از مقامات عرفانی است که بعد از مقام توکل قرار دارد و آن مقام کسی است که راضی به خواسته حق تعالی است امام رضا ( ع ) در عصر مأمون عباسی بعنوان انتقال خلافت به او به شهر مرو در ایران دعوت شد که درایت و برخورد حکیمانه او با نقشه های پنهانی مأمون و ملازمانش همه حقایق پشت پرده را بر ملا ساخت و ماهیت منافقانه حکومت مأمون را برای افکار عمومی روشن نمود و سرانجام به زهر نفاق مأمون عباسی شهید و در مشهد خراسان بخاک سپرده شد، از گنبد و بارگاه با عظمت او آفتاب معرفت و هدایت در ملک و ملکوت تجلی کرد و ایران اسلامی به برکت تربت پاک او مقامی عرشی و آسمانی پیدا نمود و به شکرانه این نعمت هر صبح و شام درود و سلام خود را بر آن ضیاء ربانی نثار می کند «السلام علیک یا نورالله فی ارضه»، هر کس نام او «رضا» باشد و در سلوکی باطنی خود را بیاراید و دلش را تسلیم آستان ولایت آن بزرگوار نماید خلعت رضا و خشنودی حق تعالی را بر تن خواهد پوشید و بوی رضوان ولایت و بهشت وصال رضوی را مدام استشمام خواهد کرد و از شفاعت آن بزرگوار در روز قیامت بهره مند خواهد شد و همچنین روح رضایت و قناعت و بی توقع بودن از دیگران در او تقویت خواهد شد تا جائیکه به هر کس خدمتی می کند انتظار قدردانی و یا جبران را ندارد، هر کسی در رهش جدا گردد از غـم این جهان رهـا گردد در پــل صــراط خوف انگیز ضــامن رفتنش رضـا گردد، ( عربی ) رضایت، ( در اعلام ) نام امام هشتمین شیعیان علی بن موسی الرضا ( ع )، ( در تصوف ) رضا این است که بنده از مشیت حق گله نکند و نامرادی را رضای حق بداند و با روی خوش بپذیرد، خشنودی