دستبند نوعی وسیله تزئینی است که افراد آن را به دور مچ دست خود میبندند. این وسیله عمدتاً برای زیبایی ظاهری استفاده میشود، اما در بسیاری از موارد میتواند نماد یا مفهومی خاص را نیز نمایان کند. ممکن است از مواد مختلفی مانند فلز، چرم، پارچه یا پلاستیک ساخته شوند. در برخی موارد، از چوب، سنگ و صدف نیز در ساخت آنها استفاده میشود. همچنین، گاهی برای مقاصد پزشکی یا شناسایی به کار میروند، مانند دستبندهای آلرژی در بیمارستانها و کلینیکها. اگرچه بازوبند ممکن است شبیه به این نوع زیورآلات باشد، اما بازوبند به دور بازو در پایین شانه قرار میگیرد. با این حال، نام انگلیسی این زیورآلات، Bracelet، از ریشه یونانی Brachile به معنای از بازو گرفته شده که به بازوبند اشاره دارد. انواع زینتی نوعی زیورآلات هستند که برای زیباسازی مچ دست به کار میروند. این دستبندها میتوانند بر اساس شکل یا مواد سازندهشان دستهبندی شوند: نوع مهرهای، که به عنوان مرواریدی نیز شناخته میشود، از مهرههای مختلفی مانند سنگی، شیشهای، چوبی، فلزی، پلاستیکی و حتی هسته میوه ساخته میشود. این دستبندها با عبور نخ یا کش از میان مهرهها ایجاد میشوند. انواع کشی به دلیل خاصیت کشسانی خود، به راحتی به اندازه مچ دست تطبیق مییابند و معمولاً اندازه خاصی ندارند، هرچند اندازههای بچگانه و بزرگسال متفاوت است. در صورت استفاده از نخ، معمولاً از نوعی گره، قفل یا قلاب برای اتصال استفاده میشود.
دستبند
لغت نامه دهخدا
دستبند. [ دَ ب َ ] ( اِ مرکب ) دست بند. لعل و مروارید و امثال آنرا گویند که زنان بر رشته کشند و بر دست بندند. ( از جهانگیری ) ( برهان ). عقد گوهرین که زنان بر دست بندند. ( غیاث ). دستینه زنان. ( آنندراج ). چیزی است که از طلا و مروارید سازند و به دست بندند. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). زینتی برشته کرده مچ دست را. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). دست آبرنجن. دست ابرنجن. دست آورنجن. دست برجن. دست برنجن. دست رنجن. دست ورنجن. دستوار. دستواره. دستوانه. دستینه. ایاره. یاره. یارق. سوار. رسوة. ( دستور الاخوان ص 300 )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. دو حلقۀ فلزی متصل به هم که با آن هر دو دست شخص تبهکار را به هم می بندند.
۳. [قدیمی] نوعی رقص که چند تن دست به دست یکدیگر می دهند و با هم می رقصند: به هر برزن آوای خنیاگران / به هر گوشه ای دستبند سران (اسدی: ۲۱۷ ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - دست برنجن. ۲ - آلتی فلزین ( معمولا آهنین ) که بر دست مجرمان و متهمان زنند تا نتوانند دستهای خود را بکار اندازند. ۳ - نوعی رقص و آن عبارت بود از اینکه دست یکدیگر را گرفته در حال رقص دور یکدیگر میگردند.
بازیی است مجوس را که دست یکدیگر را گرفته به دور هم می چرخند همچون رقصیدن.
دانشنامه عمومی
جملاتی از کلمه دستبند
کلنگان ز پر ساخته دستبند خروشان زده صف در ابر بلند
این گفت و نهاد دست بر دست چرخی زد و دستبند بشکست