شمایل

کلمه شمایل در زبان فارسی به معنای شکل یا قالب استفاده می‌شود و کاربردهای متنوعی دارد. نوشتن صحیح این کلمه به همین صورت است. در نوشتن جمع، باید دقت شود که ها به درستی به کلمه اضافه شود. از این کلمه می‌توان در جملات مختلف بهره برد. معانی نزدیک به این واژه شامل ظاهر، قالب، چهره و طرح است که بسته به زمینه ممکن است به کار رود. این کلمه به عنوان اسم در جملات فارسی به کار می‌رود و معمولاً به عنوان فاعل یا مفعول استفاده می‌شود. در اشعار و نثر ادبی، این واژه ممکن است به معانی عمیق‌تری مانند جلوه‌گری ظاهری یا ایجاد تصاویری خاص اشاره کند.

لغت نامه دهخدا

شمایل. [ ش َ ی ِ ] ( ع اِ ) خویهای مردم. ( تفلیسی ). شمائل. خصلتها. عادتها. ( آنندراج ) ( غیاث ) ( از بهارعجم ). طبعها. عادتها. خویها. خوها. خلق ها. اخلاق. ( یادداشت مؤلف ). || خوبیهای ذات. سرشتهای نیکو. خصلتهای پاکیزه. اخلاق پسندیده. ( ناظم الاطباء ). ج ِ شمال که به معنی خوبی ذات و سرشت نیکو و خصلتهای پاکیزه و اخلاق پسندیده باشد. ( از برهان )

فرهنگ معین

(شَ یِ ) [ ع. شمائل ] (اِ. ) ۱ - جِ شمال و شمله، طبع ها، خوی ها. ۲ - شکل، صورت. ۳ - تصویر بزرگان دینی و مذهبی.

فرهنگ عمید

۱. [جمعِ شِمال و شَمیلَة] [قدیمی] طبع ها، خوی ها.
۲. شکل، صورت.

فرهنگ فارسی

خویها، طبعها، جمع شمال وشمیله به معنی طبع
( اسم ) ۱ - جمع شمال و شمیله طبعها خویها. ۲ - رماندن. ۳ - تصویر ( بزرگان دینی ) شکل: شمایل ایمه را نقاشی می کند. ۴ - شاخه نو رسته شاخه درخت.

فرهنگ اسم ها

اسم: شمایل (دختر) (عربی) (تلفظ: šamāyel) (فارسی: شمايل) (انگلیسی: shamayel)
معنی: ظاهر کسی یا چیزی، خصلت های نیکو و پسندیده، شکل و صورت، ( در قدیم ) خوی ها، ( در عرفان ) اندک جذبه ی الهی را گویند که گاه هست و گاه نیست تا سالکِ مغرور، مغلوب شود، خوبیها و خصلتهای نیکو و پسندیده

فرهنگستان زبان و ادب

{icon} [هنرهای تجسمی] هریک از تصاویر چهره های مقدس در کلیساهای ارتدکس دوران بیزانس

جملاتی از کلمه شمایل

رمز رأیت ربی در احسن صور بود خورشید و ماه از آن شد حیران آن شمایل
من در شمایل تو دانی که شیفته‌ام تو بر قصاید من دانم که مُفتَتَنی
دل بسته به یار خوش شمایل حرف غم تو سترده از دل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم