شادمان

شادمان در زبان فارسی به معنای خوشحال یا خوشبخت است و به حالتی اشاره دارد که فرد احساس خوشی، سرور و رضایت می‌کند.

ریشه کلمه

این واژه از ریشه شاد به معنای خوشحال و خوشنود و پسوند مان به معنای حالت یا کیفیت تشکیل شده است. بنابراین، شادمان به معنای دارای حالت شاد یا خوشحال است.

کاربردها

در ادبیات: این کلمه در اشعار و متون ادبی به وفور استفاده می‌شود و به توصیف حالت‌های خوشی و شادی شخصیت‌ها یا محیط‌ها می‌پردازد.

در مکالمات روزمره: این واژه می‌تواند در مکالمات عادی برای توصیف احساسات مثبت و خوشحالی افراد به کار رود. به عنوان مثال: او در روز تولدش بسیار شادمان بود.

به عنوان اسم پسرانه

شادمان همچنین به عنوان یک اسم پسرانه در فرهنگ فارسی استفاده می‌شود. این اسم به معنای کسی که شاد و خوشحال است یا شخصی که شادی را به ارمغان می‌آورد در نظر گرفته می‌شود.

لغت نامه دهخدا

شادمان. ( ص مرکب، ق مرکب ) ( از: شاد + مان، بمعنی شادمنش ). ( فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 73 ). مسرور. فرحناک. ( شعوری ). خوشحال و شاد. ( فرهنگ نظام ). خرم. خوش. خوشوقت. شادان. شادانه. مرح. نشیط. ناشط. مسرور. بهیج. مبتهج. فَرِح

فرهنگ معین

۱ - (ص مر. ) شاد، شادان، خوشحال. ۲ - (ق. ) از روی شادی با خوشحالی.

فرهنگ عمید

۱. شاد و خوشحال، خوش و خرم.
۲. (قید ) [قدیمی] با شادی و خوشحالی.

فرهنگ فارسی

خوشحال، خوش وخرم
۱ - ( صفت ) شاد شادان خوشحال. ۲ - از روی شادی باخوشحالی.
دیهی است از دهستان کهنه بخش جغتای شهرستان سبزوار واقع در ۳٠ هزار گزی باختر جغتای سر راه مالرو عمومی جغتای به شریف آباد در دامنه کوه آب و هوای آن معتدل سکنه آن ۸۹ تن است.

فرهنگ اسم ها

اسم: شادمان (پسر) (فارسی) (تلفظ: šād (e) mān) (فارسی: شادمان) (انگلیسی: shadman)
معنی: شاد، خوشحال و مسرور، ( در حالت قیدی ) با شادی و خوشحالی، شادمانه، خوشحال، مسرور، نام برادر شیرویه، پسر خسروپرویز پادشاه ساسانی

جملاتی از کلمه شادمان

خورانمت می جان تا دگر تو غم نخوری چه جای غم که ز هر شادمان گرو ببری
از وی که با عنوان رامش دهندهٔ آریایی‌ها نیز خوانده می‌شود، در ریگ‌ودا به عنوان ایزد تقسیم‌کننده شادی و شادمانی و بخت یاد شده‌است. از این ایزد همچنین گاهی به عنوان خدای باد نیز یاد شده‌است و از این روی برخی وی را با وای یا همان وایو (ایزد باد) یکی پنداشته‌اند.
پدر چون نظر سوی دختر نمود چو گل شادمان غنچه اش لب گشود
مردم ایران پس از برد تیم ملی فوتبال ایران مقابل تیم ملی فوتبال ولز به خیابان‌ها آمدند و به جشن پیروزی و شادمانی پرداختند.
مردوک پدید می‌آید. ائا او را به‌وجود می‌آورد. مردوک از همان ابتدا قهرمان است. آنو، پدربزرگش از دیدن او شادمان است. او در همه چیز از خدایان دیگر برتر است. آنو چهار باد را پدید می‌آورد و به مردوک می‌دهد تا با آنان بازی کند. بادها طوفان می‌گردند و تیامات را آشفته می‌کنند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم