جگرتاب

جگرتاب به عنوان یک پدیده ادبی و فرهنگی در تاریخ ادبیات فارسی شناخته می‌شود. این اصطلاح به نوعی به توصیف احوالات درونی انسان و احساسات عمیق او می‌پردازد. در حقیقت، این واژه نمایانگر آن دسته از عواطف و احساساتی است که در دل انسان نهفته‌اند و گاه به دلیل فشارهای اجتماعی یا شخصی به فراموشی سپرده می‌شوند. این مفهوم به ما یادآوری می‌کند که هر فردی دارای دنیایی از احساسات و تجارب است که نمی‌تواند به سادگی آنها را نادیده گرفت. در ادبیات، جگرتاب می‌تواند به عنوان ابزاری برای بیان درد، عشق، شوق و حتی ناامیدی به کار رود. نویسندگان با استفاده از این مفهوم، می‌توانند ارتباط عمیق‌تری با خوانندگان خود برقرار کنند و آنها را به تفکر در مورد احساسات و تجربیات خود دعوت نمایند. در واقع، جگرتاب می‌تواند به ما کمک کند تا به درک بهتری از انسانیت و روابط انسانی دست یابیم. این مفهوم نه تنها در ادبیات، بلکه در زندگی روزمره نیز کاربرد دارد و می‌تواند ما را به تفکر در مورد تجربیات شخصی‌مان وادارد. با توجه به اهمیت آن در فهم احساسات انسانی، جگرتاب به عنوان یک ابزار قدرتمند در ارتباطات انسانی و ادبیات مورد توجه قرار می‌گیرد و می‌تواند به ما در شناخت بهتر خود و دیگران یاری رساند. در نتیجه، آشنایی با این مفهوم و عمق آن می‌تواند به ما در درک پیچیدگی‌های احساسات انسانی کمک شایانی کند.

فرهنگ معین

( ~. ) (ص فا. ) جگرسوز.

ویکی واژه

جگرسوز.

جملاتی از کلمه جگرتاب

چو بشنید این سخن‌های جگرتاب فراز کوه کرد آن تیشه پرتاب
محنت رسیدگان جگرتاب تفته دل غم دیدگان واله و حیران کربلا
بسته بر بازوی بیدار فلک خواب مرا کرده تعویذ سحر آه جگرتاب مرا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم