گچی

این واژه‌ معانی و کاربردهای مختلفی دارد، در ادامه به تفصیل به این معانی و کاربردها می‌پردازیم:

معانی و کاربردها

منسوب به گچ: به معنای چیزی است که به گچ مربوط می‌شود، مانند مجسمه گچی که به مجسمه‌ای ساخته شده از گچ اشاره دارد.

 گچ‌آلوده: مثلاً در جمله شلوارش گچی شد که به معنی آلوده شدن به گچ است.

فروشنده گچ: در برخی موارد، به فروشنده گچ نیز این کلمه گفته می‌شود.

معانی در زبان ترکی

در زبان ترکی، گچی (کچی) به معنای بز است، بز یک جانور پستاندار از خانواده گاویان است که به خاطر گوشت، شیر و پشمش پرورش داده می‌شود و دارای ویژگی‌هایی چون شاخ‌های خمیده و بدنی نسبتاً کوچک است.

شخصیت تاریخی

ابومسلم گچی: نام به شخصیتی تاریخی است که پدرش به بصره آمد و خانه‌ای از گچ و آجر ساخت، وی به بنایان می‌گفت: گچ گچ، یعنی گچ را به کار ببرید، و به همین دلیل این نام به او داده شد. او به عنوان یکی از بزرگان محدثین و دارای کتاب‌های معتبر شناخته می‌شود.

مناطق جغرافیایی

این کلمه همچنین به نام چندین روستا و دهی در ایران اشاره دارد:

دهی در شهرستان ارومیه با جمعیتی حدود ۲۵۹ نفر و محصولات کشاورزی شامل غلات و توتون.

دهی در بلوکات لارستان.

دهی در ناحیه مضافات عباسی.

دهی در ناحیه دشمن زیاری کوه گیلویه

روستایی در سراوان استان سیستان و بلوچستان با جمعیتی حدود ۵۵۵ نفر.

روستایی در شهرستان معمولان با جمعیتی حدود ۳۲ نفر.

لغت نامه دهخدا

گچی. [ گ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به گچ.
- شمع گچی؛ در مقابل شمعپهن.
|| فروشنده گچ.
گچی. [ گ َ ]( اِخ ) ابومسلم. پدر او به بصره آمده و خانه ای بساخت به گچ و آجر و به بنایان میگفت: گچ گچ؛ یعنی گچ به کار برید و از این رو نام گچی بدو ماند. ابومسلم از بزرگان محدثین و عالیةالاسناد است. از اوست: کتاب السنن. کتاب المسند. ( الفهرست ابن الندیم چ تجدد ص 288 ).
گچی. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیه، 8500گزی جنوب خاوری هشتیان و 6000گزی خاور راه ارابه رو گنبد به هشتیان. دامنه، سردسیر سالم و سکنه آن 259 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
گچی. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی از بلوکات لارستان ناحیه جهانگیریه، هشت فرسخ میانه جنوب و مغرب بستک است. ( از فارسنامه ناصری ص 289 ).
گچی. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی از بلوکات عباسی ناحیه مضافات شش فرسخی مغرب عباسی است. ( فارسنامه ناصری ص 226 ).
گچی. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی از بلوکات کوه گیلویه ناحیه دشمن زیاری یک فرسخ بیشتر شمالی قلعه گل است. ( فارسنامه ناصری ص 274 ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به گچ. ۱ - ساخته از گچ: دیوار گچی شمع گچی. ۲ - گچ آلوده: سید میران سرشان. پالتو خود را که بدیوار گرفته و گچی شده بود تکاند. ۲ - گچ فروش فروشند. گچ.

دانشنامه عمومی

گچی (سراوان). گچی، روستایی در دهستان ناهوک بخش مرکزی شهرستان سراوان در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۵۵۵ نفر ( ۱۳۷ خانوار ) بوده است.
گچی (معمولان). گچی، روستایی در دهستان میانکوه شرقی بخش افرینه شهرستان معمولان در استان لرستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۳۲ نفر ( ۹ خانوار ) بوده است.

جملاتی از کلمه گچی

علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی ایران در مراسم ورود اولین محموله کیک زرد به سایت هسته‌ای اصفهان گفته که «غربی‌ها دل بسته بودند که ممکن است ما در تولید مواد اولیه تولید سوخت مشکل داشته باشیم اما این نمونه اولین محموله کیک زرد ارسالی از معدن گچین است که تحت نظارت و حسابرسی آژانس نیز قرار دارد.» بی‌بی‌سی فارسی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم