گندا به معنای هر چیزی است که بوی ناخوشایند و آزار دهندهای دارد. این واژه معمولاً برای توصیف مواد یا اشیایی به کار میرود که به دلیل فساد، تجزیه یا ترکیبات شیمیایی خاص، بویی نامطبوع از خود ساطع میکنند. گندا میتواند به مواد غذایی فاسد، زباله ها یا هر چیز دیگری که باعث ایجاد بوی ناخوشایند میشود، اشاره داشته باشد.
گندا
لغت نامه دهخدا
گندا و تیز همچو پیاز و ترش چو دوغ
چون سیر گرم و خشک و چو جغرات سرد و تر.
پوربهای جامی ( از جهانگیری و شعوری ج 2 ص 292 ).
و رجوع به گندای شود.
- تخم مرغ گندا؛ خایه تباه و فاسد.
- گندادهن؛ ابخر. ( تاج المصادر بیهقی ). کسی که دهنش بوی بدهد.
- گندا شدن؛ گنده شدن. بدبو شدن. گندیدن. انتان.( تاج المصادر ). الخزانة. التَمَة. ( المصادر زوزنی ).
- گندا شدن تخم ( بیضه )؛ فاسد شدن آن.
- امثال:
طعام هرچند لذیذتر گنداتر.
هرچند طعام خوشتر ثفل وی گنداتر و رسواتر. ( کیمیای سعادت ).
گندا. [ گ ُ ] ( ص،اِ ) فیلسوف و دانا. ( از لغت فرس اسدی ):
پیلان ترا رفتن باد است و تن کوه
دندان نهنگ و دل و اندیشه گندا.عنصری ( از لغت فرس ).رجوع به کُندا شود.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
= کندا
فرهنگ فارسی
فیلسوف و دانا بود
ویکی واژه
جملاتی از کلمه گندا
سوگندان یاد کردند که: اگر محمّد آیتی آرد بوی بگروند. رب العالمین گفت: قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ و هو القادر علیها ان شاء ارسلها. ای محمّد! گوی این آیات و معجزات نزدیک اللَّه است، اگر خواهد فرستد. «وَ ما یُشْعِرُکُمْ» اینجا وقف نیکو است، یعنی: و ما یدریکم ایمانهم؟ شما ایمان ایشان چه دانید؟ شما غیب ندانید.
گرچه پیش از وعده سوگندان خورد آنهم از پیشم فرا تر میکند
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ سوگندان میخورند بخدای، جَهْدَ أَیْمانِهِمْ هر چند که توانستند از سوگندان خویش، لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِیرٌ که اگر بایشان آید آگاه کنندهای، لَیَکُونُنَّ أَهْدی مِنْ إِحْدَی الْأُمَمِ ایشان راست راهتر باشند از هر یکی ازین نامه داران مردمان، فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِیرٌ چون بایشان آمد آگاه کنندهای، ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً (۴۳) نیفزود ایشان را مگر رمیدن.