گلند

لغت نامه دهخدا

گلند. [ گ َ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان فندرسک بخش رامیان شهرستان گرگان واقع در 12000گزی باختر رامیان، کنار راه شوسه رامیان به گرگان. هوای آن معتدل و دارای 240 تن سکنه است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن برنج، غلات، توتون، سیگار و صیفی است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایعدستی زنان بافتن شال، کرباس و پارچه های ابریشمی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

جمله سازی با گلند

از هرچه خوب روی و گلندام و سروقد ما را، اشارتی ز دو ابروی یار بس
کانک زیر گنبد نیلوفری دارد وطن از گلندامی ندارد چاره و ما از گلی
چو آن مهوش نمیارم پریروئی بزیبائی چو آن لعبت نمی بینم گلندامی بطنّازی
آنرا که سرو و گل بنظر جلوه میکند هرگز ندیده سرو گلندام سیمتن
بر سرو قامتان گلندام کوی تست بر سرو صوت قمری وگلبانگ سارها
آنکس که شود کشته ز تیغ تو گلندام کارش بود از جمله عشاق تو بر کام