کسالت

کسالت به معنای حالتی از بی‌حالی، خستگی یا کاهلی است که ممکن است به دلیل بیماری، کمبود انرژی، یا عدم انگیزه به وجود بیاید. فردی که دچار کسالت است، احساس خستگی و عدم توانایی برای انجام فعالیت‌های روزمره را تجربه می‌کند. این حالت می‌تواند ناشی از عوامل مختلفی باشد، از جمله بیماری‌های جسمی، اضطراب، استرس، یا حتی بی‌تحرکی و عدم فعالیت بدنی.

کسالت می‌تواند به طور موقت و ناشی از عوامل زودگذر باشد، مانند سرماخوردگی یا خواب ناکافی، یا ممکن است نشانه‌ای از مشکلات جدی‌تری مانند افسردگی یا اختلالات جسمی باشد. به همین دلیل، اگر این حالت به طور مداوم و طولانی‌مدت ادامه یابد، ممکن است نیاز به بررسی و مشاوره پزشکی داشته باشد.

در برخی مواقع، این حالت ممکن است به عدم علاقه به انجام فعالیت‌های اجتماعی یا شغلی منجر شود و فرد را از زندگی روزمره دور کند. به‌طور کلی، کسالت به عنوان یک حالت ناخوشایند شناخته می‌شود که می‌تواند بر کیفیت زندگی تأثیر منفی بگذارد.

لغت نامه دهخدا

کسالت. [ ک َ ل َ ] ( ع اِمص ) کاهل شدن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). کاهلی. ( دهار ). گرانی در حرکت و سستی و آهستگی و سنگینی. || درماندگی و خستگی. || بیماری و رنجوری. آزردگی. دلتنگی. دلگیری. || گرفتگی و دل شکستگی. || آشفتگی. پریشانی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(کَ لَ ) [ ع. کسالة ] (مص ل. ) سستی، بیماری، رنجوری.

فرهنگ عمید

۱. سستی، بی حالی.
۲. رنجوری، بیماری.
۳. خستگی.

فرهنگ فارسی

سستی، بیحالی، رنجوری وخستگی
۱ - ( مصدر ) بیمار بودن رنجوری داشتن. ۲ - درمانده بودن خستگی داشتن. ۳ - ( اسم ) بیماری رنجوری. ۴ - در ماندگی خستگی ( جسمی و روحی ).
کاهل شدن یا آزردگی

جملاتی از کلمه کسالت

نشاید خواند این را زندگانی کسالت باشد این نه شادمانی
بدانچه تا نکنی حمل بر کسالت من ضرورت است مرا بر تو عرض صورت حال
دگر شب چو خفتی بمهد جوان نبودش بتن از کسالت توان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم