کامران

نامی با معانی موفقیت و خوشبختی

کامران اسم پسرانه‌ای با ریشه فارسی است که به معنای کامیاب، نیک بخت و خوش گذران می‌باشد. این نام در فرهنگ ایرانی به عنوان نمادی از کامیابی و خوشبختی شناخته می‌شود و به افرادی که در زندگی خود به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند، اطلاق می‌گردد.

معانی دیگر

معانی مختلف این نام شامل موفق، خجسته، مبارک و مسلط است که هر یک به نوعی به ویژگی‌های مثبت شخصیتی اشاره دارند. به‌طور خاص، واژه کامران در حالت قیدی به معنای با کامروایی و موفقیت نیز به کار می‌رود، که نشان‌دهنده توانایی فرد در دستیابی به اهداف و آرزوهایش است.

کاربرد:

نام کامران در کشورهای مختلفی از جمله ایران، جمهوری آذربایجان، ترکیه، افغانستان، پاکستان، تاجیکستان و ازبکستان رایج است و به دلیل معانی مثبت و جذاب خود، محبوبیت زیادی دارد. علاوه بر این، این نام به عنوان نام خانوادگی نیز کاربرد دارد و در جوامع مختلف به عنوان نشانه‌ای از افتخار و موفقیت شناخته می‌شود.

لغت نامه دهخدا

کامران. ( نف مرکب ) کسی که هرچه بخواهد برایش مهیا شود و کسی که در عشرت است. ( فرهنگ نظام ). بهره مند و کامیاب در هر عزم و آرزویی. ( ناظم الاطباء ). سعادتمند پیروز و موفق. ( ولف )

فرهنگ فارسی

دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد واقع در ۲۲ کیلومتری شمال گهواره. کوهستانی و سردسیر ۷٠٠ تن سکنه شغل کشاورزی گله داری.
( صفت ) ۱ - آنکه امیال و آرزو های خود را تحقق بخشد بهره مند کامیاب: [ خدیو زمین پادشاه زمان مه برج دولت شه کامران ]. ( حافظ ) ۲ - نیکبخت سعادتمند خوشبخت. ۳ - عیاش عشرت کننده خوشگذران.
دهی از بخش گوران شهرستان شاه آباد

فرهنگ اسم ها

اسم: کامران (پسر) (فارسی) (تلفظ: kāmrān) (فارسی: کامران) (انگلیسی: kamran)
معنی: کامیاب، نیک بخت، خوش گذران، ( در قدیم ) ( به مجاز ) آن که در هر کاری موفق است، موفق، خجسته، مبارک، مسلط، چیره، ( در حالت قیدی ) با کامروایی و موفقیت

جملاتی از کلمه کامران

همواره باشی در جهان از بخت و دولت کامران الفاظت اندر کام جان چون شکر و قند آمده
مؤیدالدوله پسر بزرگ سلطان‌مراد میرزا حسام‌السلطنه (عموی ناصرالدین‌شاه قاجار) و نوه عباس میرزا بود. او در سال ۱۲۸۶ هجری قمری افسرالدوله دختر ناصرالدین‌شاه را به همسری گرفت و در همان سال نیز کامران میرزا پسر ناصرالدین‌شاه با سرورالدوله خواهر مؤیدالدوله ازدواج کرد. به این ترتیب نفوذ و اعتبار مؤیدالدوله در دستگاه دولت فزونی گرفت.
آلکیونه و کیکس خوشبخت با یکدیگر در تراشیس زندگی می‌کردند، تا آنجاییکه خوشبختی خود را با کامرانی زئوس و هرا هم‌سنگ دانستند. این زئوس را بسیار خشمگین کرد. هنگامی‌که کیکس به دریا رفت، خداوند آذرخشی را به کشتی کیکس زد و او را کشت. تن‌نمای کیکس یا خدای خواب مورفئوس به آلکیونه گفت که چه برسر کیکس آمده است. آلکیونه در اندوه جدایی یار، خود را به دریا پرت کرد.