لغت نامه دهخدا ( پی آوردن ) پی آوردن. [ پ َ وَ دَ ] ( مص مرکب ) دنبال کردن نشان پای. برداشتن ایز: زکریا به آن درخت درشد، ایشان پی همی آوردند چون به آنجا رسیدند،گفتند ندانیم اکنون کجا شد. ( ترجمه طبری بلعمی ).
جمله سازی با پی آوردن ملک را از پی آوردن خاک تو حمالی فلک را بهر طرح ملک ترکیب تو میدانی تا به منزلگهش پی آوردند پدرش را ازان خبر کردند