سخن به قدر خود ار مختصر کنم شاید که نیست مدح ترا چون بقات پایانی
معنی مدحت ندارد هیچ پایانی پدید این ز عجز ماست گر لفظی مکرر میشود
نمیگفتی که: پایانیست هر موج بلایی را؟ چه توفان بلا بود اینکه پیدا نیست پایابش
کوه جسمانی کز ایشان کندرو باشد سپهر باد پایانی کز ایشان باز پس ماند عقاب
در ره عشقت که پایانی ندارد جادهاش هرکه واماند برای خویش منزل میشود