بدنیا تا زیم عشق جمال تو بجان ورزم کنم چون روی در جنت بود آنجا مقامی لک
ارسلان فلاح صفائی پورزمانی نماینده از حوزه کرمانشاه استان کرمانشاه در مجالس اول و دوم و سوم شورای اسلامی بود.
من و تخیل حسنت، چه یار بهتر ازین؟ بغیر عشق چه ورزم؟ چه کار بهتر ازین؟
من مهر تو ورزم تو خوری خون دل من زنهار که این خوی بد از دست رها کن
به خرج کردن اوقات چون نورزم بخل؟ که پاسبانی وقت است طاعتی که مراست
کسی کو جان من باشد چه با او دوستی ورزم؟ نباشد دوستی با او که خود را دوست میدارم