واجد

کلمه واجد در زبان فارسی به معنای دارنده است و به فردی اشاره دارد که یک ویژگی، شرایط، یا صلاحیت خاصی را داراست. این واژه اغلب در متون حقوقی، رسمی و اداری استفاده می‌شود.

کاربردها

در متون رسمی: این واژه در اسناد قانونی، قراردادها و متون حقوقی به کار می‌رود. به عنوان مثال، در یک قرارداد ممکن است نوشته شود واجد شرایط به معنای فردی که شرایط لازم برای امضای قرارداد را دارد.

معنای اسلامی: واجد به عنوان یکی از صفات خداوند نیز می‌باشد. این صفت به این معناست که خداوند وجودی مستقل و ازلی دارد که همه چیز در هستی به او وابسته است و هیچ چیزی نمی‌تواند او را از وجود خارج کند.

نام پسرانه: این کلمه همچنین به عنوان یک نام پسرانه شناخته می‌شود. از آنجایی که واجد به معنای دارنده است، این نام به والدین این امکان را می‌دهد که آرزوی خود را برای فرزندشان در زمینه‌های مختلف زندگی، از جمله ثروت، موفقیت، و همچنین دارا بودن ویژگی‌های خوب و اخلاقی ابراز کنند.

لغت نامه دهخدا

واجد. [ ج ِ ] ( ع ص ) دارا. دارنده. || یابنده. ( ناظم الاطباء ). مقابل فاقد:
هم ملک هم عقل حق را واجدی
هر دوآدم را معین و ساجدی.( مثنوی ).|| محب. || قادر. یقال انا واجد للشی ٔ؛ یعنی قادر. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || ( اِ ) به لغت اهل یمن لبلاب را گویند که عشقه و عشق پیچان باشد. ( آنندراج ) ( برهان ). رجوع به پیچک شود. || ( ص ) پاینده و باقی. ( برهان ) ( آنندراج ). || مخترع. مبدع. ( ناظم الاطباء ). || بی نیاز. ( مهذب الاسماء ). غنی. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). توانگر. || ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی. ( مهذب الاسماء ). و در نامهای خدای تعالی واجد به معنی غنی و توانگری است که نیازمند نشود. ( تاج العروس ).

فرهنگ معین

(جِ ) [ ع. ] (اِفا. ) یابنده، دارنده.

فرهنگ عمید

۱. دارنده، دارا.
۲. (تصوف ) ویژگی سالکی که در حالت وجود است.
۳. از نام های خداوند.

فرهنگ فارسی

یابنده، دارنده، توانا، توانگر
( اسم صفت ) ۱ - دارنده دارا. یا واجد شرایط. کسی که حایز شرطهای مقرر برای احراز مقامی باشد. ۲- یابنده. جمع: واجدین. ۳- غنی توانگر. ۴ - صفتی است از صفات خدای تعالی. ۵ - عشقه عشق پیچان پیچک.

فرهنگ اسم ها

اسم: واجد (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: vājed) (فارسی: واجد) (انگلیسی: vajed)
معنی: دارنده، دارا، از نامهای خداوند، ( در تصوف ) آن که در حال وجد است، از نام ها و صفات خداوند

جملاتی از کلمه واجد

زهی طالع مسعود، زهی حامد و محمود زهی واجد و موجود، زهی حضرت والا
گروهی گفتند که: وجود صفت مریدان است و وجد نعت عارفان چون درجت عارف از مرید بلندتر بود باید که صفت این از آن کامل‌تر بود؛ از آن‌چه هر چیزی که اندر تحت یافت درآمد مُدرَک شد و آن صفت جنس است؛ از آن‌چه ادراک، حد اقتضا کند و خداوند تعالی بی حد است. پس آن‌چه یافت بنده شود به‌جز مشربی نبود و آن‌چه نیافت طالب و اندر آن منقطع شد واز طلب آن عاجز گشت واجد آن حقیقت حق باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم