هشتن به معنای رها کردن و آزاد گذاشتن چیزها است. در واقع، این واژه به ما میآموزد که گاهی باید از فشارها و بارهای اضافی که به دوش خود حمل میکنیم، دست برداریم. این عمل به ما کمک میکند تا راحتتر زندگی کنیم و به اهداف و آرزوهایمان نزدیکتر شویم. هشتن به معنای فراموش کردن برخی از نگرانیها و مسائلی است که در زندگی روزمره ممکن است ما را آزار دهد. وقتی که ما به خودمان اجازه میدهیم تا برخی از این بارها را فرو بگذاریم، در واقع به خودمان کمک میکنیم تا از زندگی لذت بیشتری ببریم و ذهن خود را برای پذیرش و تجربه چیزهای جدید باز کنیم. این حرکت میتواند به معنای هل دادن خود به سمت جلو و ایجاد تغییرات مثبت در زندگیمان باشد. به عبارت دیگر، هشتن یک فرآیند رهایی است که به ما یادآوری میکند که گاهی برای پیشرفت، باید از چیزهایی که ما را عقب نگه میدارند، آزاد شویم.
هشتن
لغت نامه دهخدا
چون درآمد آن کدیور مرد رفت
بیل هشت و داسگاله برگرفت.رودکی.تو حاصل نکردی به کوشش بهشت
خدا در تو خوی بهشتی نهشت.سعدی.- فروهشتن. رجوع به فروهشتن شود.
|| باقی گذاشتن. به جای گذاشتن پس از خود:
پس بیوبارید ایشان را همه
نه شبان را هشت زنده نه رمه.رودکی.نهشت از دلیران خود هیچ یک
که آرند هر بادپا را به تک.فردوسی.همه خاک دارند بالین و خشت
خنک آنکه جز نام نیکی نهشت.فردوسی.چون باید مرد و آرزوها همه هشت
چه مور خورد به گور و چه گرگ به دشت.خیام.نیکبخت آنکه خورد و کشت و بدبخت آنکه مرد و هشت. ( گلستان ). || رهاکردن. ( برهان ). واگذاشتن. ول کردن:
سوی مرزدارانْش نامه نوشت
که خاقان ره رادمردی بهشت.فردوسی.چو قیصر که فرمان یزدان بهشت
به ایران به جز تخم زفتی نکشت.فردوسی.قیامت کسی ره بَرَد در بهشت
که معنی طلب کرد و دعوی بهشت.سعدی.دل به بازارها گرو کرده
کهنه را هشته قصد نو کرده.اوحدی.در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند
آدم بهشت روضه دارالسلام را.حافظ.- از دست هشتن؛ رها کردن. قطع امید کردن. ترک گفتن:
از دست چرا هشت سر زلف تو حافظ
تقدیر چنین بود چه کردی که نهشتی ؟حافظ.- از یاد هشتن؛ از دست هشتن. رها کردن. فراموش کردن:
جزیاد تو در خاطر من نگذرد ای جان
با آنکه تو یکباره ام از یاد بهشتی.سعدی. || روان کردن:
به جایی نخوابدعقاب دلیر
که آبی توان هشتن او را به زیر.نظامی.|| آویختن. ( برهان ). رجوع به فروهشتن و فروهلیدن و هلیدن شود.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
(مصدر ) ۱- گذاشتن رهاکردن: (( می شنوددعای تو می دهدت جواب او کای کرمن. کری بهل گوش تمام برگشا. ) (دیوان کبیر ) ۲- ترک کردن: (( ناف هفته بدوازماه صفرکاف والف که به گلشن شد واین گلخن پردودبهشت. ) ) (حافظ )
ویکی واژه
جمله سازی با هشتن
علو را دادن و دانی گرفتن بقا را هشتن و فانی گرفتن
نهادن بر سر زانوی او سر ز پای یار بر سر هشتن افسر
این زمره ساکنان بهشتند یا ملک وین خطه تختگاه عراقست یا جنان