نقص

کلمه نقص در زبان فارسی به معنای کمبود، کاستی یا عیب است. این واژه به طور کلی به وضعیتی اشاره دارد که در آن چیزی به طور کامل یا مطلوب وجود ندارد یا دارای مشکلاتی است که آن را از حالت ایده‌آل خارج می‌کند

کاربردها:

در علوم و فنون: در زمینه‌های فنی و مهندسی، این کلمه به عیوب یا مشکلاتی اشاره دارد که در یک محصول یا سیستم وجود دارد. به عنوان مثال، نقص در یک دستگاه می‌تواند به معنای عدم عملکرد صحیح آن باشد.

در پزشکی: در علوم پزشکی، این اصطلاح می‌تواند به کمبودهای جسمی یا اختلالات در عملکرد اعضای بدن اشاره کند. به عنوان مثال، نقص مادرزادی به شرایطی اطلاق می‌شود که از زمان تولد وجود دارد.

در اخلاق و رفتار: در زمینه‌های اجتماعی و اخلاقی، این واژه می‌تواند به رفتارهای ناپسند یا کمبودهای اخلاقی اشاره کند.

تفاوت با واژه‌های دیگر:

این کلمه با واژه‌هایی مانند عیب و کاستی مرتبط است، اما عیب معمولاً به عیوب فنی یا ظاهری اشاره دارد، در حالی که نقص می‌تواند به کمبودهای کلی‌تر و عمیق‌تری اشاره کند.

لغت نامه دهخدا

نقص. [ ن َ ] ( ع اِمص، اِ ) کمی. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). کمی در دین و عقل و جز آن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). منقصت. ( ناظم الاطباء ). نقصان. عیب. کاستی. کاست. کم داشت. کم بود. مقابل فضل. مقابل کمال. نادرستی. ناتمامی.

فرهنگ معین

(نَ ) [ ع. ] (اِ. ) کمی، عیب، کاستی.

فرهنگ عمید

۱. عیب.
۲. کمی، کاستی.

فرهنگ فارسی

کم شدن، کاسته شدن، کمی، کاستی
۱ - (مصدر ) کم شدن کاستن کاسته شدن. ۲ - عیب داشتن. ۳ - ( اسم ) کمی کاستی مقابل کمال: سپاس و ستایش مر خدای را... که موصوف ذات بزرگوار او ببقائ قدم و منزه است صفات او از نقص حدوث. ۴ - عیب. ۵ - آنست که ازمفاعیلن معصوب نون بیندازی مفاعیل بماند بضم لام و مفاعیل چون از مفاعلتن منشعب باشد آنرا منقوص خوانند.
نوعی از بند کشتی گیری. نوعی از صراع.

فرهنگستان زبان و ادب

{defect} [پزشکی، مهندسی مخابرات] [پزشکی] فقدان یا عیب یا نارسایی [مهندسی مخابرات] وقفه ای محدود در عملکرد سامانه یا دستگاه

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَقْصٍ: نقص - کاستی - کمبود
معنی نَقُصُّ: ازداستان سرایِِی می کنیم-حکایت می کنیم - داستان نقل می کنیم- قصّه می گوییم(کلمه قص به معنای دنباله جای پا را گرفتن و رفتن ویا خود رد پاست و چون در قصه گفتن نیز خبر و واقعه ای را پی گیری می کنند، استفاده شده است )
معنی هَضْماً: نقص - کاستی و نقصان
معنی یُسَبِّحْنَ: تسبیح می گویند - از عیب و نقص بری می دانند
معنی یُسَبِّحُونَ: تسبیح می گویند - از عیب و نقص بری می دانند
معنی یُسَبِّحُونَهُ: او را تسبیح می گویند - او را از عیب و نقص بری می دانند
معنی یُخْسِرُونَ: بکاهند(خسران نقص در اصل مال است)
معنی یُسَبِّحُ: تسبیح می گوید - از عیب و نقص بری می داند
معنی بَخْس: کم و ناچیز(بخس به معنای نقص در وزن و اندازهگیری است )
معنی سَبِّحُواْ: تسبیح گویید - از عیب و نقص بری بدانید
معنی سَبِّحُوهُ: او را تسبیح گویید - او را از عیب و نقص بری بدانید
ریشه کلمه:
نقص (۱۰ بار)
«نَقُصُّ» از مادّه «قصّه» گرفته شده است، در اصل به معنای پشت سر هم قرار گرفتن است و چون در شرح یک ماجرا مطالب پشت سر هم پیاده می شود به آن قصّه می گویند.

جملاتی از کلمه نقص

از جمله اشکالات کتاب را می‌توان عدم توازن در ذکر مطالب یاد کرد، به گونه‌ای که برخی مطالب بسیار طولانی و برخی مختصر بیان شده‌است. همچنان که نقص مربوط به کتبی که بر اساس سالشمار تنظیم شده‌اند را نیز می‌توان در این کتاب دید، زیرا به دلیل پراکنده بودن مطالب، برای پی‌گیری حادثه‌ای خاص باید چندین جای کتاب را مطالعه کرد.
البته این مسئله نیز مستقیماً با نحوه مدیریت کدها و ورودیهای وب سایت رابطه مستقیم دارد. یک حمله‌کننده می‌تواند از نقصهای برنامه‌نویسی یا حفره‌های امنیتی وب سایت یا نرم‌افزار به راحتی برای دستیابی به اطلاعات یک پایگاه داده استفاده نماید.
پس از انقلاب بسیاری از اف۱۴ها دچار نقص فنی شده بودند که مستشاران دستگاه‌های الکترونیکی و خودکار این هواپیماها را از آن‌ها خارج ساخته و نابود کردند.
نقص پیمان صنما در همه گیتی گنهست حیف و صد حیف که تو عهد نپائی ما را
رقص را بی نقص کرد و جور را از دور برد وزمه رخ خرده ها بر زهره زهرا گرفت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم