نخ تاب

لغت نامه دهخدا

نخ تاب. [ ن َ] ( نف مرکب ) نخ تابنده. که نخ تابد. نخ ریس. نخ باف.

فرهنگ معین

(نَ ) (ص فا. ) نخ ریس.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه نخ تابدنخ ریس.

ویکی واژه

نخ ریس.

جمله سازی با نخ تاب

باز می دوزمش از سوزن صبر و نخ تاب، تیر مژگانت اگر پرد در راز آمد