نانجیب

نانجیب در زبان فارسی به معنای شخصی است که از نظر اخلاقی و اجتماعی در سطح پایینی قرار دارد و به نوعی نشان‌دهنده‌ی رذالت، پستی و عدم اصالت و نجابت است.

ریشه و ساختار واژه:

نا: پیشوندی است که در زبان فارسی به معنای عدم یا بی به کار می‌رود.

نجیب: به معنای اصیل یا نجیب‌زادگی است. بنابراین نانجیب به معنای غیر اصیل یا بدنجیب است.

تعاریف و معانی:

بدگوهر و بدنژاد: این صفت به افرادی نسبت داده می‌شود که از نظر نژادی یا خانوادگی دارای ریشه‌های ضعیف و ناپسند هستند.

رذل و فرومایه: این واژه به کسانی اشاره دارد که از نظر اخلاقی و رفتاری در سطح پایینی قرار دارند و اعمالی رذلانه انجام می‌دهند.

بی‌عفت و ناپاک: افرادی که در رفتارهای اخلاقی و اجتماعی خود ناپاکی و عدم عفت را نشان می‌دهند.

کاربردها:

این واژه در گفتگوهایی که به نقد شخصیت یا رفتار فردی می‌پردازند، به کار می‌رود. به عنوان مثال، ممکن است کسی بگوید: او نانجیب است و به هیچ‌کس احترام نمی‌گذارد.

همچنین این اصطلاح به عنوان صفتی منفی در ادبیات فارسی به کار می‌رود تا انتقاد از شخصیت‌های منفی یا رذل را بیان کند.

مثال‌ها:

زن نانجیب گرفتنش آسان است و نگاه داشتنش مشکل.

لغت نامه دهخدا

نانجیب. [ ن َ ] ( ص مرکب ) رذل. پست. بداصل. بدگوهر. بی گوهر. بدگهر. بدنژاد. که اصیل و نجیب و نژاده نیست. || بی عفت. بی عفاف. نابکار. بدکاره. فاحشه. ناپاک. مقابل نجیب: زن نانجیب گرفتنش آسان است و نگاه داشتنش مشکل.

فرهنگ معین

(نَ ) [ فا - ع. ] (ص مر. ) ۱ - بدگوهر، بدنژاد. ۲ - رذل، فرومایه. ۳ - بی عفت، ناپاک.

فرهنگ عمید

۱. بداصل، بدگوهر، بدنژاد.
۲. فرومایه، رذل.
۳. بی عفت.

فرهنگ فارسی

۱ - کسی که نجیب واصیل نیست بدگوهر بدنژاد. ۲ - رذل فرومایه.۳ - بی عفت ناپاک: میگویند خیلی نانجیب وبددهان است.

جملاتی از کلمه نانجیب

دهر چون نانجیب‌پرور شد گو بمیرند مردمان نجیب
یا در نسب او باشد مثل اینکه بگویی: پسر فلان، فاسق، یا ظالم، یا حمال زاده، یا نانجیب و نحو اینها است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم