مولف

مولف

مولف به شخصی اطلاق می‌شود که محتوا، کتاب، مقاله یا هر نوع اثر نوشتاری را خلق می‌کند. نقش او در تولید محتوا بسیار حیاتی است؛ زیرا او با دانش و تجربه خود، ایده‌ها را به کلمات تبدیل کرده و به خوانندگان منتقل می‌کند. وی همچنین مسئولیت نگارش صحیح و جذاب را بر عهده دارد و باید با توجه به نیازهای مخاطب، محتوای مناسبی ارائه دهد. یک مولف موفق باید دارای ویژگی‌های متعددی باشد که از جمله آن‌ها می‌توان به تسلط بر زبان و نگارش، خلاقیت در ایده‌پردازی، توانایی تحقیق و تحلیل و همچنین آگاهی از نیازهای بازار اشاره کرد. همچنین، مهارت در برقراری ارتباط با مخاطب و قدرت انتقال مفاهیم به شیوه‌ای جذاب و منطقی نیز از دیگر ویژگی‌های مولفان موفق به شمار می‌آید.

لغت نامه دهخدا

مؤلف. [ م ُءْ ل ِ ] ( ع ص ) آنکه مصاحبت میکند و سبب می شود آمیزش و دوستی و رفاقت را. || آنکه انس و الفت می گیرد. || آنکه هزار را کامل می گرداند. ( ناظم الاطباء ). مُؤَلِّف.
مؤلف. [ م ُ ءَل ْ ل ِ ] ( ع ص ) کامل کننده عدد هزار. ( منتهی الارب ). آنکه عدد هزار را کامل می کند. ( ناظم الاطباء ). || جمعکننده. ( منتهی الارب ). || آنکه دو چیز را به هم پیوسته میکند و آنکه با هم فراهم میکند و گرد هم می آورد. ( ناظم الاطباء ). ترکیب کننده. تألیف دهنده. ( یادداشت مؤلف ). الفت دهنده و جمعکننده چیزهای متفرق را با همدیگر. ( غیاث ) ( آنندراج ) || موافقت افکننده میان... الفت دهنده میان...( یادداشت مؤلف ). سازواری دهنده. || خطالف کشنده. ( منتهی الارب ). || آنکه کتابی تألیف می کند. ( ناظم الاطباء ). به هم آورنده مطالب و به صورت کتاب درآورنده آنها. نگارنده. نویسنده. تألیف کننده. ( یادداشت مؤلف ). کسی که مطالب متفرق را فراهم کرده و گرد هم آورده کتابی تألیف می کند. ( ناظم الاطباء ). مؤلف کسی است که مطالبی از مآخذ مختلف گرد آورده و به صورت کتاب درآورد، ولی مصنف کسی است که مطالب کتاب از خود او باشد. مؤلف هر علم را یکی از رئوس ثمانیه آن علم گفته اند. ( یادداشت مؤلف ): چنانکه رسم مؤلفان است و دأب مصنفان. ( گلستان ).
مؤلف. [ م ُ ءَل ْ ل َ ] ( ع ص ) سازواری داده شده. ( منتهی الارب ). سازواری داده شده و تألیف کرده شده و الفت داده شده و همخوکرده شده. ( ناظم الاطباء ). الفت داده شده. موافقت افکنده شده میان... ج، مؤلفین. ( از یادداشت مؤلف ). || عدد هزار کامل شده. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || تألیف یافته. تألیف شده. نوشته شده. کتاب یا رساله که به وسیله کسی گردآوری و تألیف یافته باشد. ( از یادداشت مؤلف ). || ترکیب شده. مرکب. ( یادداشت مؤلف ). || مؤلفة. دارای الف. باالف. الف دارشده. حرف یا کلمه ای که دارای الف است: طای مؤلف، مقابل تای منقوط. و همچنین ظای مؤلف. و این هر دو تعبیر را غیر عرب آرند، چه عرب خود در تلفظ بین طاء و تاء، و ظاء و زاء فرق آشکار میکند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

تالیف کننده، کسی که مطالب کتابی راگرد آورده باشد، تالیف شده، کتاب که مطالبی در آن گرد آوری شده
( اسم ) الف داده شده الف دار. یا طای مولف. طا مقابل ت (منقوط ). یا ظای مولف. ظا مقابل ذ ( ذال ) ز ( زائ ) ض ( ضاد ).
سازواری داده شده.
مولف

جملاتی از کلمه مولف

مخالف را مولف ساز با اوج نوا را با رها و انباز می‌کن
هم مولف زتو برسفره نعمت بسرور هم مخالف زتو در حفره نقمت بنقم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم