موقوفه

تعریف:

موقوفه به اموالی گفته می‌شود که صاحب آن (واقف) آن‌ها را به نیت خیر و برای استفاده دیگران، معمولاً در زمینه‌های مذهبی، آموزشی، درمانی، یا اجتماعی، وقف می‌کند.

انواع موقوفه:

مذهبی: مانند مساجد، حسینیه‌ها و مکان‌های مقدس که برای انجام مراسم مذهبی وقف می‌شوند.
آموزشی: مانند مدارس و دانشگاه‌ها که برای آموزش و تربیت نسل‌های آینده وقف می‌شوند.
درمانی: مانند بیمارستان‌ها یا مراکز درمانی که برای کمک به بیماران و نیازمندان وقف می‌شوند.

قوانین و مقررات: 

موقوفه‌ها تحت قوانین خاصی اداره می‌شوند و باید مطابق با نیت واقف و برای اهداف تعیین‌شده استفاده شوند. مدیریت و نگهداری از این اموال ممکن است به عهده نهادهای خاصی باشد.

لغت نامه دهخدا

( موقوفة ) موقوفة. [ م َ ف َ ] ( ع ص ) تأنیث موقوف. ایستاده کرده شده. بازداشته. ( یادداشت مؤلف ). موقوفه. || ملک وقف شده. در راه خدا وقف شده. ج، موقوفات.
موقوفه. [ م َ / مُو ف َ / ف ِ ] ( از ع، ص، اِ ) موقوفة. غیرمنقولی که عین آن حبس و ثمره آن تسبیل شده باشد. هرچیزی که در راه خدا وقف شده و حبس کرده باشند. چیزهای وقف کرده شده. هرچیز که طبعاً یا برحسب عرف و عادت جزء یا از توابع و متعلقات عین موقوفه محسوب می شود داخل در وقف است. ( ماده 68 قانون مدنی ). واقف می تواند تولیت یعنی اداره کردن امور موقوفه را مادام الحیات یا در مدت معین برای خود قرار دهد... تولیت اموال موقوفه ممکن است به یک یا چند نفر غیر از خود واقف واگذار شود. ( ماده 75 قانون مدنی ).
موقوفه. [ م َ ف َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 22هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه با 311 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

فرهنگ معین

(مُ فَ ) [ ع. موقوفة ] (اِ. ) ملکی که درآمد آن برای کارهای عام المنفعه یا اموری که واقف تعیین کرده اختصاص داده شده.

فرهنگ عمید

۱. وقف شده.
۲. (اسم، صفت ) ملکی که درآمد آن برای کارهای عام المنفعه یا اموری که واقف تعیین کرده، اختصاص داده شده.

فرهنگ فارسی

ملکی که در آمد آن برای کارهای عام المنفعه یااموری که واقف تعیین کرده اختصاص داده شده
( اسم ) مونث موقوف آنچه (از قبیل ملک زمین مستغلات و غیره ) که در راه خدا وقف کنند جمع: موقوفات.
دهی است از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ٠

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به مال مورد وقف موقوفه گفته می شود.
جابری عربلو، محسن، فرهنگ اصطلاحات فقه اسلامی، ص۱۷۰.

ویکی واژه

موقوفة
ملکی که درآمد آن برای کارهای عام المنفعه یا اموری که واقف تعیین کرده اختصاص داده شده.

جملاتی از کلمه موقوفه

رستم باغ، باغ موقوفه بزرگی است که رستم گیو در سال ۱۳۳۶ برای کمک به اسکان خانواده‌های زرتشتیان نیازمند در تهرانپارس ساخت. او به انگیزه ساخت رستم باغ در سفرهایی رسید که به کشورهای هند و چین داشت و از آشنایی با مجموعه‌های مشابهی که زرتشتیان در آن کشورها ساخته بودند. مجموعه رستم باغ ۲۵ هزار مترمربع وسعت دارد و دارای ساختمان‌های مسکونی، تالارهای گردهمایی، دو دبستان، زمین ورزش، کتابخانه و معبد است.
سقانفارها که بیشتر در کنار حسینیه‌ها، مساجد یا محوطه گورستان‌ها ساخته می‌شدند معمولاً موقوفه ابوالفضل بودند که ثروتمندان از آن برای شرکت در مراسم سوگواری استفاده می‌کردند.
انستیتوی فیلم آمریکا در سال ۱۹۶۷ و به عنوان یک سازمان هنرهای ملی تأسیس شد تا به حفظ میراث فیلم آمریکا، آموزش نسل بعدی فیلم‌سازان و قدردانی از هنرمندان و آثارشان بپردازد. موقوفه ملی هنرها توصیه کرده‌است که بفا «برای غنی‌سازی و پرورش هنر فیلم در آمریکا» با سرمایهٔ اولیه‌ای که از طرف پشتوانهٔ ملی هنرهای آمریکا، انجمن تصاویر متحرک آمریکا و بنیاد فورد ایجاد شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم