مهمان

مهمان به عنوان یک فرد یا گروهی که به خانه یا مکان دیگری وارد می‌شود، همیشه جایگاه ویژه‌ای در فرهنگ‌ها و سنت‌ها داشته است. استقبال از آن نشان‌دهنده مهمان‌نوازی و احترام به اوست. در بسیاری از کشورها، پذیرایی از وی به عنوان یک وظیفه اجتماعی تلقی می‌شود و افراد سعی می‌کنند تا بهترین امکانات را برای راحتی و آسایش آن خود فراهم کنند. این رفتار نه تنها به ایجاد ارتباطات مثبت کمک می‌کند، بلکه موجب تقویت روابط اجتماعی و فرهنگی نیز می‌شود. در مهمانی‌ها، تبادل نظرات و تجربیات نیز معمولاً رخ می‌دهد که می‌تواند به افزایش آگاهی و درک متقابل بین افراد منجر شود. از این رو، مهمان‌نوازی نه تنها به عنوان یک سنت، بلکه به عنوان یک اصل انسانی و اجتماعی در نظر گرفته می‌شود که می‌تواند فضایی گرم و صمیمی را برای تعاملات میان افراد به وجود آورد. در نهایت، به عنوان یک عنصر فرهنگی، همواره یادآور این نکته است که ارتباطات انسانی و احترام به یکدیگر، از اهمیت بالایی برخوردار است.

لغت نامه دهخدا

مهمان. [ م ِ ] ( ص، اِ ) میهمان. کسی که بر دیگری وارد شود واز او با طعام و دیگر وسائل پذیرایی کنند. عافی. مقابل میزبان. کسی که او را به خانه خود خوانند و اکرام کنند. نزیل. ( دهار ). ضیف. ( ترجمان القرآن ). عوف. ( منتهی الارب ). ابن غبرا. بنواغبراء. ( المرصع ). ثوی. ابن الارض؛ ضیف عاتم، مهمان شبانگاه آینده. اقراء، اقتراء، استقراء، مهمان خواستن. ( منتهی الارب ). النقری، مهمان خاص برگزیده. ( دستورالاخوان ). تضییف، مهمان را فرود آوردن. ( ترجمان القرآن ). قفی، مهمان گرامی کرده. کفیح. مهمان ناگاه آینده. ( منتهی الارب )

فرهنگ معین

(مِ ) [ په. ] (اِ. ) = میهمان: ۱ - کسی که به خانة کسی دیگر برود و پذیرایی شود. ۲ - آن که از سوی دیگری دعوت می شود و مورد پذیرایی قرار می گیرد. ۲ - ویژگی آن که به طور موقت در یک فعالیت، بازی و مانند آن ها شرکت می کند.

فرهنگ عمید

۱. کسی که به خانۀ کس دیگر می رود و در آنجا از او پذیرایی می کنند.
۲. کسی که در هتل، مهمان خانه، مسافرخانه، و مانند آن اقامت دارد.
۳. (صفت ) کسی که موقتاً و یا بدون دریافت و پرداخت پول به کاری می پردازد: دانشجوی مهمان، بازیگر مهمان، استاد مهمان.
۴. (صفت ) (ورزش ) ویژگی تیمی که در خانۀ تیم حریف بازی می کند.

فرهنگ فارسی

میهمان: کسی که بخانه کس دیگربرودودر آنجاازاوپذیرایی کنند
( صفت و اسم ) کسی که بر دیگری وارد شود و ازو باطعام و غیره پذیرایی کنند.
دهی است از دهستان اوچ تپه بخش ترکمان شهرستان میانه.

فرهنگستان زبان و ادب

{guest} [شیمی] گونه ای شیمیایی که یک حفره یا شکافی را در یک ساختمان مولکولی دیگر به نام میزبان پر می کند

جملاتی از کلمه مهمان

خود نه او پیشم نمی‌آید به روز شب خیالش نیز مهمانم نشد
کاش آنروزی که شد مهمان من غیر زهر غم نخورداز خوان من
بدو گفتم از آن نالم که هرسال چو گل روزی دو سه مهمان مایی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم