منصوص

منصوص به معنای مشخص و معین است و در زمینه‌های مختلفی از جمله حقوق، زبان‌شناسی و فلسفه کاربرد دارد. در حقوق، به قوانینی اطلاق می‌شود که به‌طور واضح و روشن در متون قانونی ذکر شده‌اند. در زبان‌شناسی، به جملاتی اشاره دارد که دارای ساختار و معنای مشخصی هستند. در فلسفه نیز می‌تواند به مفاهیم و نظریات مشخصی اشاره کند که به‌طور دقیق تعریف شده‌اند. تفاوت اصلی بین این مفهوم و غیرمنصوص در وضوح و مشخص بودن آن‌هاست. منصوص به مواردی اطلاق می‌شود که به‌طور واضح و مشخص بیان شده‌اند، در حالی که غیرمنصوص به مواردی اشاره دارد که به‌طور ضمنی یا غیرمستقیم مطرح شده‌اند. این تفاوت در زمینه‌های مختلف مانند حقوق، ادبیات و فلسفه می‌تواند تأثیر زیادی بر تفسیر و برداشت از متن داشته باشد.

لغت نامه دهخدا

منصوص. [ م َ ] ( ع ص ) به تحقیق رسانیده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). در نهایت تفحص تحقیق شده. ( ناظم الاطباء ). || آنچه از آیت صریح غیر محتاج به تأویل یا از حدیث صریح به ثبوت رسانیده شده باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ). به ثبوت رسانیده شده. ( ناظم الاطباء ).
- حکم منصوص العلة؛ آنچه علت حکم در ضمن دلیل بیان شده باشد مثل اینکه: الخمر حرام لأنه مسکر. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ).
|| معین شده. ( ناظم الاطباء ).
- المنصوص علیه؛ معین. ( اقرب الموارد ).
|| ظاهر و آشکار. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع. ] (اِمف. ) ۱ - معین شده. ۲ - به ثبوت رسانیده. ۳ - آنچه از آیات قرآن و احادیث که صریح و آشکار باشد و محتاج به تأویل نبود.

فرهنگ عمید

حدیث یا سخنی که با نص گفته شده، محقَّق.

فرهنگ فارسی

حدیث یاسخنی که بانص گفته شده یاازروی تفحص وتحقیق ثابت شده
( اسم ) ۱ - معین شده ۲ - در نهایت تفحص تحقیق شده. ۳ - بثبوت رسانیده. ۴ - آنچه از آیات قران و احادیث که صریح و آشکار باشد و محتاج بتاویل نبود.

ویکی واژه

معین شده.
به ثبوت رسانیده.
آنچه از آیات قرآن و احادیث که صریح و آشکار باشد و محتاج به تأویل نبود.

جملاتی از کلمه منصوص

گو بهر خود کنند معین دوصد ولی منصوص نص وافیه انما یکیست
هم به آن منصوص نص انما هم به آن مخصوص تاج لافتی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم