کلمهی «ممتزج» در فارسی به معنای آمیخته، مخلوط یا ترکیبشده است و از ریشهی عربی «مزج» به معنی «آمیختن و ترکیب کردن» گرفته شده است. این واژه برای اشاره به چیزهایی که بهطور کامل با یکدیگر ترکیب شدهاند به کار میرود و میتواند شامل مواد، عناصر، احساسات یا مفاهیم باشد. در ادبیات و متون علمی، «ممتزج» نشاندهنده یکپارچگی و وحدت میان اجزا است، به گونهای که مرزهای جداکننده آنها به سختی قابل تشخیص است. در علوم شیمی و فیزیک، این واژه برای توصیف مخلوطهای یکنواخت نیز استفاده میشود، جایی که ترکیب مواد باعث ایجاد ویژگیهای جدید شده باشد. از نظر معنایی، «ممتزج» با واژههایی مانند آمیخته، مخلوط، متحد و ترکیبی هممعنی است. در کاربرد ادبی، میتواند برای بیان احساسات یا عواطف درهم و آمیخته نیز به کار رود، مثلاً ترکیب شادی و غم در یک تجربه انسانی. این واژه بار معنایی خنثی و توصیفی دارد و به خودی خود مثبت یا منفی نیست. در مکالمات علمی و ادبی، «ممتزج» برای تأکید بر ترکیب طبیعی یا مصنوعی اجزا استفاده میشود.
ممتزج
لغت نامه دهخدا
ممتزج.[ م ُ ت َ زِ ] ( ع ص ) آمیخته شده. ( ناظم الاطباء ). آمیخته شونده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). آمیخته. ( یادداشت مرحوم دهخدا ): هوا به لطف طبع او ممتزج شد. ( سندبادنامه ص 12 ). زر و نقره چون از معدن بیرون آید با کدورت کان ممتزج و مختلط باشد. ( سندبادنامه ص 44 ). || آمیزنده. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مخلوطکننده. رجوع به امتزاج شود.
فرهنگ معین
(مُ تَ زَ ) [ ع. ] (اِمف. ) آمیخته، مخلوط.
(مُ تَ زِ ) [ ع. ] (اِفا. ) آمیزنده، مخلوط کننده.
فرهنگ عمید
مخلوط، آمیخته شده.
فرهنگ فارسی
( اسم ) آمیزنده مخلوط کننده.
ویکی واژه
آمیخته، مخلوط.
آمیزنده، مخلوط کننده.
جمله سازی با ممتزج
💡 آتش و آب است ممتزج که به حکمت صورت او صفوت شراب گرفته
💡 چو امرش ز صنع اقتضا کرد فطرت بهم ممتزج گشت جسمیّ و جانی
💡 به هم اضداد را چون ممتزج کرد تعالی الله به یک جا آب و آتش