مقهور

کلمه مقهور به معنای تحت سلطه یا تسلط قرار گرفته و از ریشه قهر به معنای غلبه و تسلط نشأت گرفته است. این واژه معمولاً به عنوان صفت مورد استفاده قرار می‌گیرد. این واژه ممکن است در جملات به اشکال مختلفی به کار رود، اما باید به شکل اصلی خود حفظ شود. در نوشتار، رعایت اصول نگارشی مانند نقطه‌گذاری و فاصله‌گذاری صحیح از اهمیت بالایی برخوردار است. لازم است که استفاده از این کلمه در جملات به درستی و در موقعیت مناسب انجام شود. همچنین، درک معنای کلمه و هم‌معنی‌های آن نیز حائز اهمیت است. این کلمه می‌تواند معادل‌هایی نظیر مغلوب، تسلیم و محکوم داشته باشد، اما توجه به بافت و سیاق جمله بسیار مهم است.

لغت نامه دهخدا

مقهور. [ م َ ] ( ع ص ) مغلوب و مغلوب شده و چیره شده بر وی و منهزم و شکست خورده. ( ناظم الاطباء ). قهرشده. شکسته. بشکسته. آن که بر او چیره شده باشند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا )

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع. ] (اِمف. ) شکست خورده، غلبه شده.

فرهنگ عمید

۱. مورد خشم و قهر واقع شده.
۲. خوار شده.
۳. شکست خورده، مغلوب.

فرهنگ فارسی

موردخشم وقهرواقع شده، خوارشده، شکست خورده، مغلوب
( اسم ) کسی یا چیزی که دیگری بر او چیره شده قهر شده شکست خورده مغلوب: [ و اسکندر مقهور و مخذول بجنگل در آمده بطرف گیلان بدر رفت و بعد از آن خبری محقق از او نیامد.] ( ظفرنامه یزدی. چا. امیر کبیر ۱۴۵:۲ ) جمع: مقهورین.

ویکی واژه

شکست خورده، غلبه شده.

جملاتی از کلمه مقهور

بس است صاحب اعمال ناسزا بودن چه احتیاج که کس جاودان بود مقهور
زمانه باشد مقهور چون برد حمله سپهر باشد مأمور چون دهد فرمان
از شادی تو گشته نکوخواه تو دلشاد وز قهر اجل ‌گشته بداند‌یش تو مقهور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم