مستراح

توالت که به عنوان دستشویی یا سرویس بهداشتی نیز شناخته می‌شود، در گذشته با نام‌هایی چون خَلا، مستراح، دست به آب، کنار آب، مبال، ادبخانه، آبخانه، مبرز و حاجتگاه شناخته می‌شد. این سازه ساختمانی در داخل اماکن مسکونی، اداری و دیگر فضاها به منظور دفع مدفوع و ادرار انسان طراحی شده است. هدف اصلی از ساخت دستشویی، فراهم کردن امکان دفع به‌صورت بهداشتی است؛ چرا که هر فرد به طور متوسط در سال حدود ۱۴۵ کیلوگرم مدفوع تولید می‌کند. در ایران، واژه‌های دستشویی و سرویس بهداشتی به‌طور گسترده‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرند. همچنین، واژه توالت که از زبان فرانسوی به فارسی وارد شده، توسط برخی افراد به کار می‌رود. در فارسی افغانستان، واژه تشناب و در فارسی تاجیکی، واژه حاجت‌خانه رایج است. در گذشته، واژه‌هایی مانند خَلا و مُستَراح نیز متداول بوده‌اند. واژه مستراح از ریشه عربی ر.و.ح و به معنای محل راحت خواستن است. همچنین، واژه‌های عامیانه‌ای مانند مَبال و مَوال نیز در این زمینه به کار می‌روند. مبال از ریشه بَول که عربی و به معنای محل ادرار است، نشأت گرفته است. در ایران باستان نیز واژه‌ای معادل آبریزگاه برای اشاره به دستشویی وجود داشته است.

لغت نامه دهخدا

مستراح. [ م ُ ت َ ] ( ع اِ ) جای برآمدن و جای آسایش. ( منتهی الارب ). جای آمدن.( ناظم الاطباء ). جای آسایش و فراغت و جای راحت. ( غیاث ) ( آنندراج ). آسایشگاه. و رجوع به استراحة شود. || بیت الخلاء. ( اقرب الموارد ). آبخانه. کنیف. ( دهار ). جای لازم. کنار آب. ( ناظم الاطباء ). حَش. میضاء. مبال. جائی. حاجتگاه. مبرز. متوضاء. خلاء. ادبخانه. آبشتنگاه. طهارتخانه. خلاخانه. آبریز:
بر مستراح کوپله سازیده است
بر مستراح کوپله کاشْنیده است.منجیک.کعبه را مستراح نیست بلی
نیست در جنت آبریزی هم.خاقانی.مال دنیاست سنگ استنجا
بسوی مستراح بفرستد.خاقانی.و آنچه ریحان و راح بود همه
ریزش مستراح بود همه
پوستی برکشیده بر سر خون
راح بیرون و مستراح درون.نظامی ( هفت پیکر ص 264 ).چو مرغ از پی کوچ برکش جناح
مشو مست راح اندر این مستراح.نظامی.هیچ عاقل افکند دُرِّ ثمین
در میان مستراح پر چمین.مولوی ( مثنوی ).لئیم زاده چو منعم شود از او بگریز
که مستراح چو پر گشت گنده تر گردد.ابن یمین.|| ( ص ) کنایه از شخص میت و مرده، بسبب آسودگی او از رنج و غم دنیا. مستریح. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(مُ تَ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - جای آسایش و راحت. ۲ - مبال، توالت.

فرهنگ عمید

مبال، مَبرز، جایی، توالت، موضع قضای حاجت، آبریز.

فرهنگ فارسی

جای آسایش، جای راحت، درفارسی به معنی مبال و مبرز میگویند
( اسم ) ۱- جای راحت محل آسایش. ۲ - مبال مبرز معانی لطیف آن در ری بود در صدانشانده و سبحه ای بود در مستراح فکنده....

ویکی واژه

جای آسایش و راحت.
مبال، توالت.
محل دفع ادرار و مدفوع

جمله سازی با مستراح

ز مطبخ سالها تا مستراحیم مگر این زندگی یابد بقایی
هیچ عاقل افکند در ثمین در میان مستراحی پر چمین
جمالی کان بزرگان را مباحست چه جای ساکنان مستراحست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال عشق فال عشق فال آرزو فال آرزو فال ورق فال ورق