مربوب

مربوب واژه‌ای عمیق و پرمعنا در زبان فارسی و عربی است که ریشه در مفهوم ربّ یا پروردگار دارد. این کلمه به معنای پرورش‌یافته، بنده و مملوک به کار می‌رود و در متون کهن فارسی و عربی، از جمله منتهی‌الارب و آنندراج، به آن اشاره شده است. واژه مربوب، تداعی‌کننده رابطه‌ای عمیق میان پرورنده و پرورش‌یافته است؛ رابطه‌ای که در آن، موجودی تحت تربیت و ولایت دیگری قرار می‌گیرد و رشد و نمو او مرهون توجه و تدبیر پروردگار است.

در نگاهی گسترده‌تر، این واژه را می‌توان مترادف با مخلوق نیز دانست، چنان که در غیاث‌اللغات و آنندراج نیز به این معنا اشاره شده است. این هم‌معنایی، بر این حقیقت تأکید دارد که هر موجودی در عالم هستی، آفریده و پرورش‌یافته‌ای است که وجودش وابسته به خالق و پروردگار است. بدین ترتیب، مفهوم مربوب فراتر از صرفاً یک رابطه بندگی، به وضعیت وجودی هر آنچه در هستی یافت می‌شود، اشاره دارد؛ موجودیتی که هستی و کمال خود را از منبعی والاتر کسب می‌کند.

لغت نامه دهخدا

مربوب. [ م َ ] ( ع ص، اِ ) بنده. مملوک. پرورده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مخلوق. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مملوک. زیردست. ( از متن اللغة ).

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع. ] (اِمف. ) ۱ - پرورده شده. ۲ - بنده، عبد، مملوک، ج. مربوبین.

فرهنگ عمید

۱. پرورده.
۲. [مقابلِ رب] بنده، مملوک.

فرهنگ فارسی

پرورده، بنده ومملوک
( اسم ) ۱- پرورده شده ۲- بنده عبد مملوک جمع: مربوبین.

ویکی واژه

پرورده شده.
بنده، عبد، مملوک؛
مربوبین.

جمله سازی با مربوب

خود اشیاء هر یکی مربوب اسمیست که آن گنج حقیقت را طلسمی است
از عقل اگر آرد رو سوی جناب عشق از جلوهٔ هر مربوب رخساره رب بیند
رب بر مربوب کی لرزان بود کی انا دان بند جسم و جان بود