متقاعد

متقاعد کردن دیگران یکی از مهارت‌های مهم در زندگی اجتماعی و حرفه‌ای است. این فرآیند نیازمند ایجاد ارتباط موثر و فهم عمیق از نیازها و خواسته‌های طرف مقابل است. به عبارت دیگر، فردی که می‌خواهد دیگری را متقاعد کند، باید بتواند شنونده را درک کرده و به بهترین نحو احساسات و افکار او را تحت تأثیر قرار دهد. این امر می‌تواند از طریق بیان دلایل منطقی، ارائه شواهد و مثال‌های معتبر، و همچنین استفاده از زبان بدن مناسب به دست آید. به عنوان مثال، در یک مذاکره تجاری، این توانایی طرف مقابل می‌تواند به موفقیت در دستیابی به توافقات مطلوب منجر شود. همچنین در روابط انسانی، متقاعد کردن دیگران می‌تواند به تقویت ارتباطات و ایجاد اعتماد کمک کند. در نهایت، متقاعد کردن دیگران یک هنر است که با تمرین و تجربه بهبود می‌یابد و می‌تواند در زمینه‌های مختلف زندگی، از جمله کسب و کار، آموزش و حتی روابط شخصی، تأثیرگذار باشد.

لغت نامه دهخدا

متقاعد. [ م ُ ت َ ع ِ ] ( ع ص ) فرهنگستان ایران «بازنشسته » را بجای این کلمه پذیرفته است. رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران و بازنشسته و بازنشستگی شود.
- متقاعد شدن؛ بازنشسته شدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
|| آن که پذیرفت گفته ای را که از پیش نمی پذیرفت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- متقاعد گشتن؛ متقاعد شدن. پذیرفتن. قبول کردن سخنی را. قبول و باور کردن آنچه را که در اول نمی پذیرفت. پذیرفتن گفته ای را که قبلاً نمی پذیرفت به دلیلی که شنید. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- || از کار کناره گرفتن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- متقاعد گردیدن؛ متقاعد گشتن. متقاعدشدن. از کار کناره گرفتن: و در آخر کار از این سپاهیگری متقاعد گشته و به گوشه ای... نشسته. ( ترجمه مجالس النفایس ص 240، از فرهنگ فارسی معین ). آنها به سخنان آن خان مروت نشان متقاعد نگردیده زیاداصرار نمودند. ( مجمل التواریخ گلستانه ص 249 ). و رجوع به تقاعد و دیگر ترکیبهای آن شود.
|| ساکن و بیحرکت و برقرار. || هر آن که باز ایستد و دست بردارد و توقف کند و واماند. || بازداشته شده و باز ایستاده شده. || سپاهی معاف شده از پیوستن به سپاه. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مُ تَ عِ ) [ ع. ] (اِفا. ) ۱ - قانع. ۲ - بازنشسته. ۳ - آمادة پذیرش.

فرهنگ عمید

۱. کسی که مجاب شده است، مجاب.
۲. [منسوخ] بازنشسته.

فرهنگ فارسی

کسی که بجای خودبنشیندوبحق خودقانع باشد، آنکه ازکاری دست برداردوتوقف کند، بازنشسته
( اسم ) ۱ - باز ایستنده از کاری. ۲ - کناره گیرنده از کاری. ۳ - مجاب شده تسلیم شده. ۴ - باز نشسته جمع: متقاعدین.

ویکی واژه

قان
بازنشسته.
آمادة پذیرش.

جملاتی از کلمه متقاعد

سوم، پورشریعتی پیشنهاد بازنگری مهم در گاه‌شناسی حملهٔ عرب‌ها به ایران را مطرح می‌کند و براساس منابع ایرانی استدلال می‌کند که تاریخ‌گذاری هجری منابع اسلامی غیرقابل اطمینان است. او به نحو متقاعدکننده‌ای استدلال می‌کند که حملهٔ عرب‌ها به ایران را باید به سال‌های پس از ۶۲۸ میلادی عقب بُرد، درست همان زمانی که خسرو دوم تسلیم حملهٔ هراکلیوس شده بود.
او توانست اجازه استخراج نفت در ایران را برای خود به انحصار درآورد، سپس به پاریس رفت و به کمک سر هنری دراموند ولف، موفق شد با ویلیام ناکس دارسی دیدار کند و او را برای سرمایه‌گذاری در ایران متقاعد نماید. در این زمان زمین‌شناس فرانسوی؛ جک دو مورگان در مقاله‌ای نوشت که ایران به احتمال زیاد دارای منابع نفت بسیار زیادی است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم