واژهی «متعادل» به معنای برقراری توازن و هماهنگی در یک وضعیت یا پدیده است. وقتی چیزی چنین توصیف میشود، یعنی هیچ بخش یا عنصری بر دیگری غلبه ندارد و همه اجزا در جای درست خود قرار گرفتهاند. این مفهوم بیشتر به نظم، تعادل و تناسب اشاره دارد.
در زندگی روزمره، این ویژگی میتواند به سبک زندگی، رفتار یا حتی تغذیه مربوط باشد. برای مثال، رژیم غذایی متعادل شامل مصرف متناسب گروههای مختلف مواد غذایی است. همچنین فردی که در احساسات و تصمیمگیریها متعادل عمل میکند، از افراط و تفریط دوری میجوید.
متعادل بودن در روابط اجتماعی به معنای رعایت انصاف و ایجاد تعامل سالم است. جامعهای که در آن افراد و نهادها بر اساس این اصل رفتار کنند، از تنشها و نابرابریها کاسته میشود. چنین وضعیتی نهتنها ثبات فردی را تضمین میکند، بلکه به ایجاد آرامش و همزیستی پایدار در اجتماع نیز کمک مینماید.
پس گذشت دوره بحران اقتصادی در اوایل دهه ۱۹۹۰ اسپانیا شاهد رشد اقتصادی خوبی بود. این رشد اقتصاد بالا به دولت کمک کرد تا بدهیهای خارجیاش را کاهش دهد و همچنین باعث شد نرخ بیکاری در این کشور بهطور قابل توجهی کاهش یابد. در سال ۱۹۹۹ (۱۳۷۸) اسپانیا در شرایطی به منطقه یورو پیوست که بودجه دولت متعادل و نرخ تورم تحت کنترل بود.
به هنگام بستری در بیمارستان، امکان دارد تزریق مایعات داخل وریدی ضروری باشد. پس از درمان، یک رژیم عادی و متعادل داشته باشید.
در بسیاری از محافل علمی سلامت ذهن و روان، عقیده بر آن است که خودارضایی، افسردگی را تسکین داده و عزت نفس را بالا میبرد. خودارضایی همچنین در شرایطی که یکی از دو زوج در رابطهشان، طلب سکس بیشتر میکند کمککننده است و در این شرایط نوعی اثر متعادلکننده دارد و رابطهای متوازن به ارمغان میآورد.
دو تا از سه پادشاهی دیگر، بکجه و شیلا، در پاسخ به تهدید گوگوریو اتحاد تشکیل دادند که منجر به صلح نسبتاً متعادلی شد. در تنها درگیری در زمان سلطنت آنوون، در نهمین ماه قمری سال ۵۴۰، بکجه قلعه یوسان را محاصره کرد، اما آن وون ۵,۰۰۰ سوار را فرستاد و مهاجمان را بیرون کرد.
مارتینه در فعالیتهای زبانشناختیِ خود، از سطح توصیف فراتر رفت و کوشید برای فرایندهای زبانی تبیین بهدست دهد. او دو نیروی حاکم بر تحولات زبانی را معرفی کرد که بهصورتی متعادل در زبان بهکار میروند و اقتصاد زبانی را بهوجود میآورند. یکی از این نیروها، «اصل کمکوشی» است و دیگری «اصل حداکثر کارایی ارتباطی». این دو نیرو بهویژه در ردهشناسی زبانی بهعنوان دو انگیزه و نیروی در تعامل و مؤثر در تغییرات زبانی مطرح هستند.