متحاب

متحابّ ریشه‌ای عربی دارد و در زبان فارسی نیز با همین ساختار و معنا به کار می‌رود. این واژه از ریشه حُبّ به معنای دوست داشتن و عشق ورزیدن می‌آید و بیانگر حالتی است که افراد متقابلاً یکدیگر را دوست می‌دارند. به عبارت دیگر، وقتی دو یا چند نفر متحابّ هستند، یعنی عواطف مثبت و محبت‌آمیزی بینشان در جریان است و این حس دوست داشتن یک‌طرفه نیست، بلکه به صورت دوسویه تجربه می‌شود.

در ادبیات فارسی، به ویژه متون کهن و اشعار عارفانه، کلمه متحابّ به کرات به چشم می‌خورد و معمولاً برای توصیف پیوندهای عمیق انسانی، دوستی‌های صمیمی، و حتی روابط عاشقانه به کار رفته است. این واژه نه تنها به معنای دوست داشتن صِرف، بلکه به معنای دوست داشته شدن نیز هست و بر جنبه‌ای از رابطه تأکید می‌کند که در آن هر دو طرف به یک اندازه درگیر احساس محبت هستند. این مفهوم نشان‌دهنده‌ی نوعی تعادل و تبادل عاطفی است که در آن، دوستی یا عشق، میان افراد به صورت برابر تقسیم شده است.

لغت نامه دهخدا

متحاب. [ م ُ ت َ حاب ب ] ( ع ص ) یکدیگر را دوست گیرنده. ( آنندراج ). دوست گرفته مر یکدیگر را. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تحاب شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ ) [ ع. ] (اِفا. ) یکدیگر را دوست گیرنده، دوست.

فرهنگ فارسی

یکدیگررادوست دارنده
( اسم ) یکدیگر را دوست گیرنده.

جمله سازی با متحاب

قال النبی (ص): ان اللَّه تعالی یقول یوم القیمة: این المتحابّون بجلالی، الیوم اظلهم فی ظلی یوم لا ظل الا ظلی.
برای یافتن اعداد متحابه، قواعدی کشف شده‌اند که می‌توان با آن‌ها تعدادی از زوج‌های موافق را پیدا کرد.