مالامال

مالامال به معنای پر، لبریز یا انباشته است، این کلمه به حالتی اشاره دارد که یک شیء یا مکان به طور کامل یا به شدت پر از چیزی باشد.

کاربرد:

فیزیکی: این واژه برای توصیف اشیاء یا مکان‌هایی استفاده می‌شود که به طور کامل پر از مواد یا اشیاء هستند. به عنوان مثال، سطل مالامال از آب به معنای سطلی است که کاملاً پر از آب است.

احساسی: این کلمه می‌تواند به حالت‌های عاطفی نیز اشاره کند، مانند دل مالامال از شادی که به معنای پر بودن دل از احساس شادی و خوشحالی است.

استفاده در ادبیات:

در ادبیات فارسی، این کلمه به عنوان یک صفت توصیفی برای بیان غنای احساسات یا وضعیت‌ها به کار می‌رود. شاعران و نویسندگان ممکن است از این کلمه برای توصیف لحظات پر از احساس یا صحنه‌های شاد و پر از زندگی استفاده کنند.

مترادف‌ها:

برخی از مترادف‌های مالامال عبارتند از: پر، انباشته، لبریز و لبالب.

لغت نامه دهخدا

مالامال. ( ص مرکب ) بسیار و کثیر. ( غیاث ) ( آنندراج ). فراوان. || پر باشد. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 321 ). پر و مملو. ( غیاث ) ( آنندراج ). ظرفی باشد که پر چیزی کرده باشند از روغن و غیر آن. ( فرهنگ اوبهی ).پر و انباشته. انباشته تا لب و لبالب. ( ناظم الاطباء ). نیک پر. لب ریز. مملو. ممتلی. لبالب. لب بلب. سرشار. لمالم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا )

فرهنگ معین

(ص مر. ) پر، لبریز.

فرهنگ عمید

پُر، لبریز، لبالب.

فرهنگ فارسی

پر، لبریز، لبالب، به معنی کثیروفراوان نیزگفته شده
۱- بسیار کثیر فراوان. ۲- پر مملو لبالب: سبب ظاهری آن بود که ظرف طبیعت خلفا از باد. غفلت و غرور مالامال و زیاده از حد اعتدال شده...

جملاتی از کلمه مالامال

بهر گاو آن زن دلسوخته با این اطفال گشته دامان وی از خون جگر مالامال
در اواخر تابستان ۱۳۰۰، مشهد همچنان تحت کنترل رژیم ژاندارمری بود اما منابع مالی به شدت کم بود، جمع‌آوری مالیات شدیدتر شده بود، تعداد فراری‌های ژاندارمری رو به افزایش بود و پسیان هم مدام درگیر عملیات علیه نیروهای عشایر در شرق خراسان بود. روستاهای خراسان مالامال از نارضایتی بود و رژیم ژاندارمری مشهد به‌شدت تحت فشار قرار گرفته بود و در مقابله با چالش عشایر کم‌کم دچار مشکل شد.
آهوان از تنگ میدانی به من گشتند رام بس که از شور جنونم دشت مالامال بود
پر و مالامال از نور حقست جام تن بشکست نور مطلقست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم