لشن

لغت نامه دهخدا

لشن. [ ل َ ش َ ] ( ص ) چیزی نرم و لغزنده و بی خشونت را گویند. ( برهان ). املس. نسو: الانملاق؛ نسو شدن یعنی لشن و لغزنده شدن. المحص؛ نسو شدن رسن یعنی لشن و لغزان شدن. التدملک؛ گرد و نسو شدن یعنی لشن و لغزان شدن. ( مجمل اللغة ). || بی نقش وساده. || هموار. لَشن. لَشِن. ( برهان ).
لشن. [ ل َ ش ِ / ل َ ] ( ص ) هموار. لَشِن. رجوع به لَشَن شود.

فرهنگ معین

(لَ شَ ) (ص. )۱ - نرم. ۲ - هموار. ۳ - ساده، بی نقش و نگار.

فرهنگ عمید

۱. نرم و لیز.
۲. هموار.
۳. ساده، بی نقش ونگار.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- نرم ولغزنده املس: الاغلاق نسو شدن یعنی لشن و لغزنده شدن.۲- بی نقش ساده. ۳- هموار مسطح: قاعا صفصفا زمینی که آبگیر بوده باشد پس خشک شده چگونه لشن و هموار و برابر باشد.
هموار. لشن

ویکی واژه

نرم.
هموار.
ساده، بی نقش و نگار.

جمله سازی با لشن

برد زنگ از دل آیینه تاریک، خاکستر مبدل چون کنم صائب به گلشن گلخن خود را؟
گلزار کو گلزار کو جز گلشن کویش مرا جز گلشن کویش مرا گلزار کو گلزار کو
تونل زیر آبی الشندغه که در این منطقه قرار دارد دو منطقهٔ دیره و بر دبی را به هم متصل می‌کند.
گوشة امنی ندارد گلشن وارستگی خویش را در مأمن چنگال شهباز افکنیم
یارم ز در در آمد، وشتن کنید وشتن این خانه را به وشتن گلشن کنید، گلشن
خانه شیخ سعید آل مکتوم، از بناهای مهم تاریخی دبی، در منطقهٔ الشندغه قرار دارد.