قرایح

فرهنگ معین

(قَ یِ ) [ ع. قرائح ] (اِ. ) جِ قریحه.

فرهنگ عمید

= قریحه

فرهنگ فارسی

جمع قریحه
( اسم ) ۱ - طبیعت طبع ۲ - ادراک اندر یافت ۳ - طبع شعر و نویسندگی: تا کسوتی زیبنده از دست باف قریحه خویش درو پوشم.جمع: قرایح ( قرائح ) قریحه خراشیدن. ( مصدر ) بقریحه خود فشار آوردن: متکلفی خاطر رنجانیده است و قریحت خراشیده.

ویکی واژه

قرائح
جِ قریحه.

جمله سازی با قرایح

قرایح همه همچون رویه نامطبوع طبایع همه همچون قریحه ناموزون