فهمیده

کلمه فهمیده در زبان فارسی به عنوان صفت یا مفعول به کار می‌رود. این واژه از ریشه فهم و پسوند یده تشکیل شده که نشان‌دهنده حالت مفعول است. این واژه می‌تواند به صورت مذکر و مؤنث و همچنین در شکل مفرد و جمع استفاده شود. این کلمه معمولاً در جملاتی که به درک یا شناخت موضوعی اشاره دارند، به کار می‌رود. زمانی که این کلمه به عنوان صفت استفاده می‌شود، باید با اسم مربوطه‌ای که توصیف می‌کند، همخوانی داشته باشد. اگر بخواهید این واژه را به صورت فعل در زمان گذشته به کار ببرید، می‌توانید از اشکال فهمید یا فهمیدن استفاده کنید. این کلمه به معنای درکی است که نسبت به یک موضوع به دست آمده و نشان‌دهنده این است که فرد یا گروهی توانسته‌اند موضوع خاصی را درک کنند.

لغت نامه دهخدا

فهمیده. [ ف َ دَ / دِ ] ( ن مف ) دریافت شده. درک شده. || دانا. عالم: آدم فهمیده ای است. || باخبر. مطلع. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فهم و فهمیدن شود.

فرهنگ معین

(فَ دِ ) [ ع - فا. ] (ص مف. ) ۱ - دانا. ۲ - باادب، نیک رفتار.

فرهنگ عمید

۱. دانا، بافهم.
۲. (قید ) آگاهانه.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - دریافت شده درک شده ۲ - دانا عالم: آدم فهمیده ایست ۳ - با خبر مطلع.

فرهنگ اسم ها

اسم: فهمیده (دختر) (فارسی، عربی) (تلفظ: fahmide) (فارسی: فهميده) (انگلیسی: fahmide)
معنی: باشعور، خردمند، عاقل، فهیم، لبیب، هوشیار، ( صفت فاعلی از فهمیدن )، دارای فهم، دانا، ( در حالت قیدی ) از روی فهم، آگاهانه

ویکی واژه

دانا.
باادب، نیک رفتار.

جملاتی از کلمه فهمیده

جز سخن عشق زبان هرچه راند چون سخن لال نفهمیده ماند
از زخم خار شکوه نفهمیده ایم چیست چون ماهیان ز تیغ زبانیم پاکباز
سخن به مردم فهمیده عرض کن صائب به شوره زار مکن صرف، آب حیوان را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم