فتاح

فتاح به معنای گشاینده یا بازکننده است. این واژه بیشتر به کسی یا چیزی اشاره دارد که درهای بسته را باز می کند یا مشکلات و موانع را برطرف می سازد. همچنین فتاح یکی از نام های خداوند در اسلام است که به معنای کسی است که راه حل های جدیدی را می گشاید و به انسان کمک می کند از مشکلات عبور کند.

  • چند پرسی که خود کلید خودی چیست مفتاح و فتح باب کجاست
  • شکیباییش مرغان را پَر افشاند خروس الصبر مفتاح‌الفرج خواند
  • در دلهای ما بعالم غیب تو برحمت گشای ای فتاح
  • در که ز مفتاح خیانت گشود هم به خیانت شود آن بسته زود

لغت نامه دهخدا

فتاح. [ ف َت ْ تا ] ( ع ص ) گشاینده. ( مهذب الاسماء ). مبالغه فاتح. ( از اقرب الموارد ):
هر دو فتاح و رمز را مفتاح
هر دو سردار و علم را بندار.خاقانی.|| ( اِ ) حاکم. ( از تفسیر ابوالفتوح ) ( اقرب الموارد ). داور. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). || نوعی از مرغان. ج، فتاتیح. ( منتهی الارب ). پرنده ای است سیاه، و آن را ام عجلان نامند. ( اقرب الموارد ). || ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی. ( مهذب الاسماء ).
فتاح. [ ف َت ْ تا ] ( اِخ ) دهی از دهستان گیلان شهرستان شاه آباد، که در 9 هزارگزی جنوب خاوری گیلان و یکهزار و پانصد گزی راه شوسه گیلان به ایلام و شاه آباد قرار دارد. جایی کوهستانی، گرمسیر و دارای 60 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه چله تأمین میشود. محصول عمده اش غلات، حبوب، پنبه، صیفی، توتون، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. اهالی از طایفه کلهر هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ معین

(فَ تّ ) [ ع. ] (ص. ) ۱ - گشاینده، نصرت - دهنده. ۲ - حاکم، داور. (از اسماء الهی ).

فرهنگ عمید

۱. گشاینده.
۲. (اسم، صفت ) از صفات خداوند.

فرهنگ فارسی

یکی از نامهای خدای تعالی
بسیارگشاینده، کارگشا، نصرت دهنده
( صفت ) ۱ - گشاینده ۲ - نامی از نامهای خدای تعالی ۳ - حاکم داور.

فرهنگ اسم ها

اسم: فتاح (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: fattāh) (فارسی: فتاح) (انگلیسی: fattah)
معنی: گشاینده، از صفات و نام های پروردگار، از صفات و نام های خداوند، از نامهای خداوند

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از فرهنگ قرآن است
این اسم و صفت الهی به صورت اسمی (فتّاح) و به صورت فعلی (فتح) به معنای گشودن و داوری در قیامت میان مردم است.
و به صورت اسمی یک بار در قرآن آمده است:

ویکی واژه

گشاینده، نصرت - دهنده.
حاکم، داور. (از اسماء الهی)

جملاتی از کلمه فتاح

مگر بلا را مسمار کرده‌ای ز بلی مگر نعم را مفتاح کرده‌ای ز نعم
بنمای دست قدرت و مفتاح باب کن کافاق مانده بسته درو قفل بی کلید
به گفته فتاح وزیر وقت نیرو این آب یکی از بهترین آب‌های دنیا است.