غیظ

کلمه غیظ در زبان فارسی به معنای خشم، عصبانیت یا کینه به کار می‌رود و به حالتی از خشم و ناراحتی شدید اشاره دارد که معمولاً ناشی از نارضایتی یا بی‌عدالتی است. این حالت می‌تواند به صورت ناگهانی بروز کند و فرد را به واکنش‌های احساسی وادار کند.

کاربرد در زبان:

این واژه در متون ادبی، شعر، و گفت‌وگوهای روزمره به‌کار می‌رود. شاعران و نویسندگان از غیظ برای بیان احساسات عمیق و تنش‌های درونی شخصیت‌ها استفاده می‌کنند.

احساسات مرتبط:

غیظ معمولاً با احساساتی مانند خشم، کینه، و نارضایتی مرتبط است. افرادی که در حالت غیظ قرار دارند، ممکن است تمایل به ابراز خشم خود داشته باشند و این می‌تواند به رفتارهای تند و غیرقابل کنترل منجر شود.

لغت نامه دهخدا

غیظ. [ غ َ ] ( ع مص ) به خشم آوردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( ترجمان القرآن علامه جرجانی تهذیب عادل ). به خشم آوردن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِ ) خشم. ( مجمل اللغة ) ( مقدمة الادب زمخشری ). خشم یا سخت ترین خشم یا تیزی یا تیزی خشم و اول آن یا خشم پنهان از عجز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). خشم سخت. ( غیاث اللغات ). غضب با ترس آمیخته. ( از بحر الجواهر ). خشم پنهان از عجز. ( لطائف از غیاث اللغات ). گاه غیظ را در مقام غضب، و غضب را در مقام غیظ استعمال کنند. ( ناظم الاطباء ). سخط: و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس واﷲ یحب المحسنین. ( قرآن 134/3 ). تکاد تمیز من الغیظ. ( قرآن 8/67 ). و اًِذا خلوا عضوا علیکم الأَنامل من الغیظ قل موتوا بغیظکم. ( قرآن 119/3 ).
- کظم غیظ؛ فروخوردن خشم. فرونشاندن خشم.رجوع به کظم شود.
|| خشمی که از روی عشق و محبت باشد. عشق همراه با خشم. ( دزی ج 2 ص 235 ).
غیظ. [ غ َ ] ( اِخ ) ابن مرةبن عوف بن سعدبن ذبیان بن بغیض بن ریث بن غطفان. نام بطنی است از قیس غیلان. زهیربن ابی سلمی گوید:
سعی ساعیاً غیظبن مرة بعدما
تبرک مابین العشیرة بالدم.( از تاج العروس ).|| بنی غیظ، قبیله ای است از قیس غیلان. منسوب به غیظبن مرة که در بالاذکر شد. رجوع به لسان العرب شود.

فرهنگ معین

(غِ یْ ظْ ) [ ع. ] ۱ - (مص م. ) به خشم آوردن. ۲ - (اِ. ) خشم.

فرهنگ عمید

غضب، خشم.
* غیظ کردن: (مصدر لازم ) خشم آوردن، غضب کردن، خشمناک شدن.

فرهنگ فارسی

بخشم آوردن، به خشم آوردن کسی را، غضب، خشم، شدت خشم، خشم شدید
۱ - ( مصدر ) به خشم آوردن ۲ - خشم غضب. یا کظم غیظ. فرو خوردن خشم یا غیظ و غضب. خشم و تندی خشم سخت.
ابن مره بن عوف بن سعد بن ذبیان بن بغیض بن ریث بن غطفان نام بطنی است از قیس غیلان.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی غَیْظِ: خشم و کینه
معنی غَائِظُونَ: اندوهگین وخشمناک (اسم فاعل از غیظ به معنی اندوه و خشم )
معنی مَکْظُومٌ: نفس گرفته شده - نفس بند آمده (کلمه کاظمین اسم فاعل از کظم است و کظم به معنای شدت اندوه است از طرفی کظم به معنای بیرون آمدن نفس است، وقتی میگویند کظم خود را گرفت، یعنی جلو نفس خود را گرفت، و کظوم به معنای حبس کردن نفس است، که خود کنایه از سکوت است...
معنی کَاظِمِینَ: آنانکه با وجود ناراحتی زیاد سخنی نمی گویند و ناراحتیشان را پنهان می کنند - آنانکه دم نمی زنند(کلمه کاظمین اسم فاعل از کظم است و کظم به معنای شدت اندوه است از طرفی کظم به معنای بیرون آمدن نفس است، وقتی میگویند کظم خود را گرفت، یعنی جلو نفس خود را گر...
معنی کَظِیمٌ: آنکه با وجود ناراحتی زیاد سخنی نمی گوید و ناراحتیش را پنهان می کنند - آنکه دم نمی زند(کلمه کاظمین اسم فاعل از کظم است و کظم به معنای شدت اندوه است از طرفی کظم به معنای بیرون آمدن نفس است، وقتی میگویند کظم خود را گرفت، یعنی جلو نفس خود را گرفت، و ک...
ریشه کلمه:
غیظ (۱۱ بار)
«غَیْظ» به معنای شدت خشم و غضب، حالت برافروختگی و هیجان فوق العاده روحی است، که بعد از مشاهده ناملایمات به انسان دست می دهد.
و گاه به معنای «غم» آمده است، و در سوره «احزاب» آمیزه ای از هر دو می باشد، لشکریان «احزاب» که آخرین تلاش و کوشش خود را برای پیروزی بر ارتش اسلام، به کار گرفته بودند و ناکام ماندند، غمگین و خشمگین به سرزمین های خود بازگشتند.

ویکی واژه

به خشم آوردن.
خشم.

جملاتی از کلمه غیظ

از غیظ جهان در نظرم، زیر و زبر بود دیدی چه خبر بود
و رسول (ص) نگفت که خشم نباید و شهوت نباید و وی نه زن داشت و می گفت: «انا بشر اغضب کما یغضب البشر» «من بشرم و خشمگین شوم چنان که بشر خشمگین شود» و حق تعالی گفت: «و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس» ثنا گفت بر کسی که خشم فرو خورد نه بر کسی که وی را خشم نبود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال راز فال راز فال عشقی فال عشقی فال سنجش فال سنجش