غنی

غنی به شخص یا چیزی اطلاق می‌شود که دارای ثروت و دارایی زیاد است. به عبارت دیگر، فردی که از نظر مالی و اقتصادی در وضعیت خوبی قرار دارد و دارای منابع و امکانات کافی است.

جنبه‌های مختلف کلمه

از نظر محتوا: در زمینه‌های فرهنگی، علمی یا ادبی، این اصطلاح به معنای داشتن محتوا، ارزش یا کیفیت بالا است. به عنوان مثال، می‌توان گفت یک کتاب یا اثر هنری غنی است اگر محتوای عمیق و مفیدی داشته باشد.

پربار و فراوان: این واژه همچنین می‌تواند به چیزی اشاره کند که دارای فراوانی یا تنوع بالاست. به عنوان مثال، می‌توان گفت که یک منطقه غنی از منابع طبیعی است اگر دارای منابع متنوع و زیادی باشد.

در زبان عربی

در زبان عربی، واژه غنی به معنای بی‌نیاز است و به شخصی اشاره دارد که نیازی به دیگران ندارد و قادر است به تنهایی نیازهای خود را تأمین کند. این واژه همچنین به عنوان یکی از صفات خداوند در اسلام شناخته می‌شود.

لغت نامه دهخدا

غنی. [ غ َ نا ] ( ع ص ) شایسته و سزاوار. درخور و لایق. یقال: مکان کذا غنی من فلان؛ ای مَئِنَّة منه؛ ای مخلقة به و مجدرة. ( از اقرب الموارد ).
غنی. [ غ ِ نا / غ ِ نَن ْ ] ( ع مص ) زن گرفتن مرد. تزوج. ( از اقرب الموارد ). در منتهی الارب آمده: غنی، مرد را زن دادن و زن را شوی. || غانیه شدن زن، و زن غانیه آنکه او را بزنی بخواهند و او امتناع کند، و بقولی آنکه بزیبایی خود از آرایش بی نیاز باشد، یا زنی که شوهر کند و با وی بی نیاز باشد. ( از اقرب الموارد ). || مقیم شدن. ( ترجمان علامه جرجانی تهذیب عادل ) ( المصادر زوزنی ). اقامت کردن، چنانکه گویند: «غنوا بدیارهم ثم فنوا». مَغنی ̍. ( اقرب الموارد ). || زیستن. ( المصادرزوزنی ). زندگانی کردن. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): کاءَن لم یغنوا فیها. ( قرآن 92/7 ). || توانگری. ( مهذب الاسماء ) ( صراح ). توانگر شدن. ( المصادر زوزنی ). بسیاری و فراوانی مال. ( از اقرب الموارد ). دستگاه. ( صراح ). مقابل فقر. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). طَول. || بی نیاز گردیدن. بی نیازی. || بسنده کردن از چیزی. اکتفاء. || ماندن در دوستی، چنانکه گویند: «غنیت لک منی بالمودة». ( از اقرب الموارد ). || غَنِیَت دارنا تهامة؛ یعنی بود در تهامه ( منتهی الارب )؛ یعنی خانه ما تهامه بود. || ( اِ ) چاره. گویند: ما له عنه غنی؛ یعنی او را از وی چاره نیست. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) ( اصطلاح تصوف ) آرامش دل به وعده گاه الهی است. اهل اﷲ گویند: غنی، خشنودی به موجود و شکیبایی بر مفقود باشد. و بعضی گویند: الغنی قوت القلوب مع القلة، و سرالحال، و قطعالاَّمال، و ترک القیل و القال. ( از کشاف اصطلاحات الفنون )

فرهنگ معین

(غِ نا ) [ ع. ] ۱ - (مص ل. ) توانگر شدن. ۲ - (اِمص. ) بی نیازی، توانگری.
(غَ ) [ ع. ] (ص. ) ۱ - توانگر. ۲ - بی نیاز.

فرهنگ عمید

۱. توانگر، مالدار، بی نیاز.
۲. سرشار، پر از عناصر مفید.

فرهنگ فارسی

( مذ ) محمد طاهر کشمیری شاعر و فاضل فارسی گوی کشمیر (ف. سرینگر ۱٠۷۹ه ق. /۱۶۶۸ م. ). وی معاصر صائب و شاگرد محسن فانی بود. در تحصیل علوم سعی کرد. غنی بامور دنیاوی التفات نداشت. وی پیرو سبک هندی است و ناقدان او رابنازکی خیال ستوده اند دیوان غزلیاتش را که غالبا از ابیات منتخب ترتیب یافته بطبع رسیده است. قسمت اعظم اشعار وی در مضامین غنایی است.
توانگر، مالدار، بی نیاز
۱ - ( مصدر ) توانگر شدن ۲ - ( اسم ) توانگری مقابل فقر ۳ - آرامش دل به وعده گاه الهی است. اهل الله گویند: غنی خشنودی بوجود و شکیبایی بر مفقود باشد.

فرهنگ اسم ها

اسم: غنی (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: qani) (فارسی: غَنی) (انگلیسی: ghani)
معنی: ثروتمند، بی نیاز، آن که از کمک و هم کاری دیگران بینیاز است، از صفات و نامهای خداوند، ( در فلسفهی قدیم ) ویژگی آن که ذات و کمال او به دیگری متوقف نباشد، ( اعلام ) ) غنی نام خانوادگی قاسم غنی [، شمسی] پزشک، ادیب و سیاستمدار ایرانی، در سبزوار متولد شد، پس از گذراندن دورهی دارالفنون برای ادامه تحصیل به لبنان رفت و از کالج آمریکایی در رشتهی پزشکی فارغ التحصیل شد، در سال هجری شمسی به فرانسه رفت و به تکمیل تحصیلاتش پرداخت و دورهی مخصوص نقاشی را نیز گذراند، پس از بازگشت، از مشهد به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد و همزمان به تدریس در دانشکدهی پزشکی و نیز دانشکدهی معقول و منقول پرداخت، بعد از شهریور هجری شمسی، دو بار به وزارت بهداری و یک بار به وزارت فرهنگ رسید، دکتر غنی علاقهی خاصی به حافظ داشت و آثار ماندگاری دربارهی او به جا گذاشت از جمله: بحثی در احوال و افکار حافظ، تاریخ عصر حافظ، تاریخ تصوف در اسلام تا عصر حافظ و از همه مهمتر تصحیح دیوان حافظ به همراهی علامه محمد قزوینی از آثار او در این بارهاند، از آثار دیگر اوست: رسالهای در شرح احوال و آثار ابن سینا، معرفة النفس، تصحیح ربایات خیام با همکاری محمدعلی فروغی و ترجمهی آثاری از آناتول فرانس، مجموعه یادداشتها و خاطرات دکتر غنی نیز به چاپ رسیده است، ) غنی بالله [قرن هجری] محمد بن یوسف ابی الحجاج بن اسماعیل، هشتمین پادشاه [، و، قمری] از ملوک بنی نصر در اندلس، او در سال آخر پادشاهی همهی شهرهای مغرب ( شمالِ غربی آفریقا و اندلس ) را تحت تصرف درآورد، ) غنی تفرشی، میرعبدالغنی [قرن قمری] شاعر ایرانی، از شعرا و فضلای روزگار شاه عباس بزرگ صفوی و از شاگردان میرابوالقاسم کازرونی بود، او را به حدّت ذهن ستودهاند

جملاتی از کلمه غنی

این تیم مجموعه‌ای غنی از پروژه‌های طراحی، معماری و چشم‌اندازهای شهری در مقیاس بزرگ را تولید کرد، اثری که هنوز منبع اساسی الهام برای نسل‌های آینده است.
غنی ز مهر سپهرم که هست در دل من غمت سپهر و تو خورشید و داغ‌ها اختر