غسیل

لغت نامه دهخدا

غسیل. [ غ َ ] ( ع ص ) شسته. مذکر و مؤنث در وی یکسان است. ج، غَسلی ̍، غُسَلاء، غُسالی ̍. یقال: هم غسلی و غسلاء، و هن غسالی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شسته شده. مغسول. مغسولة. ( اقرب الموارد ). غسل داده شده. غَسل شده. رجوع به غُسل و غَسل شود. || گشن که گشنی بسیار کند و باردار نسازد و همچنین است مرد. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). فحل غسیل؛ ای کثیر الضراب و لایلقح. و کذا الرجل. ( قطر المحیط ).
غسیل. [ غ ِس ْ سی ] ( ع ص ) گشن که گشنی بسیار کند و باردار نسازد و همچنین است مرد. ( از منتهی الارب ): فحل غسیل؛ ای کثیر الضراب و لایلقح، و کذا الرجل. ( قطر المحیط ).

فرهنگ معین

(غَ ) [ ع. ] (ص. ) ۱ - شسته. ۲ - غسل داده شده.

فرهنگ فارسی

مغسول، غسل داده شده، شسته شده
( صفت ) ۱ - شسته ۲ - غسل داده شده.
گشن که گشنی بسیار کند و باردار نسازد و همچنین است مرد

ویکی واژه

شسته.
غسل داده شده.

جمله سازی با غسیل

هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ ای فی العرب. رَسُولًا مِنْهُمْ یعنی: محمدا (ص) و سمّی العرب امیّین لانّه لم یکن لهم کتاب قبل القرآن، لذلک سمّی الیهود و النصاری، اهل الکتاب، لیمتازوا عنهم و قیل: سمّیت العرب امیّین لانّهم کانوا علی نعت امیّتهم مذ کانت بلا خطّ و لا کتاب نسبوا الی ما ولدوا علیه من امّهاتهم لانّ الخطّ و القراءة بالتعلیم دون ما جبل الخلق علیه و من یحسن الکتابة من العرب فانّه ایضا امّی، لانّه لم یکن لهم فی الاصل خطّ و کتابة الّا فی ثقیف اهل الطائف تعلموه من اهل الحیرة، و قیل: تعلمه اهل الحیرة من اهل الانبار و لم یکن فی اصحاب رسول اللَّه (ص) کاتب الّا حنظلة الّذی یقال له: غسیل الملائکة، و یسمّی حنظلة الکاتب. ثمّ ظهر الخطّ فی الصحابة بعد و کان معاویة بن ابی سفیان. و زید بن ثابت یکتبان لرسول اللَّه (ص) و کان ابن ابی سرح یکتب له ثمّ ارتدّ. هو الّذی قال سانزل مثل ما انزل اللَّه و هو من النفر الّذی امر رسول اللَّه (ص) یوم فتح مکة بقتلهم.