غازی به فردی اطلاق میشود که در غزوهها به معنای لشکرکشی یا یورش نظامی شرکت کرده است. این اصطلاح در ادبیات اولیه اسلامی به لشکرکشیهایی که تحت رهبری پیامبر اسلام، محمد، انجام میشد، اشاره دارد و بعدها توسط فرماندهان نظامی ترک برای توصیف جنگهای فتحآمیز خود به کار رفت. در زمینه جنگهای میان امپراتوری روسیه و مسلمانان قفقاز، که از اواخر قرن هجدهم و با مقاومت شیخ منصور در برابر گسترش روسیه آغاز شد، این واژه معمولاً به شکل غزوات به کار میرود.
غازی
لغت نامه دهخدا
غازی. ( ص، اِ ) زن فاحشه. ( از برهان ). || چرب روده پرمصالح. ( برهان ). چرغند. || لقمه بزرگ. پیته درشت دبلة.( منتهی الارب ). || معرکه گیر. ( از برهان ). ریسمان باز. ( برهان ) ( جهانگیری ). رسن باز
فرهنگ معین
(ص. ) معرکه گیر، رسن باز.
فرهنگ فارسی
مجاهد، جنگجو، کسی که درراه خدابادشمنان دین جنگ کند
( اسم ) ۱ - کسی که در راه دین با کافران جهاد کند جمع: غزات. ۲ - پادشاه جنگجو. ۳ - نوعی از مسکوکات قدیم که تقریبا با ۲٠ غروش برابر بود جمع: غوازی غازیات.
آخرین تن از امرای جانی یا امرای هشتر خانی که از سال ۱۷۵۸ تا سال ۱۷۸۵ در ولایات زیرجیحون فرمانروا بوده است. امرای درانی افغانستان ولایات متصرفی ابن سلسله را گرفتند و دوره حکومت ایشان در زمان همین ابوالغازی و به سال ۱۷۸۵ بدست امرای منگیت پایان یافت.
از امرای ایوبی الجزیره از سال ۱۲۳٠ تا ۱۲۴۵.
فرهنگ اسم ها
معنی: جنگجوی مذهبی، عنوان چندتن از پادشاهان و افراد تاریخی
جملاتی از کلمه غازی
آغاز پادشاهی آشور-اوبالیت یکم آغازی شد برای پیدایش آشور به عنوان یک امپراتوری قدرتمند
تو مرد این میدان نیی تو رستم دستان نیی غازی مشوبازی مکن منداز گوچوگان مزن
قاتلش غازی است در ره دین باز مقتول او شهید گزین
چون سماع آمد ز اول تا کران مطرب آغازید یک ضرب گران